جک دورسی (Jack Dorsey) از جمله نسل جوانان کارآفرین سیلیکون ولی بود که حالا با عناوین همبنیانگذار توییتر و بنیانگذار اسکوئر (شرکت پرداختهای موبایلی) شناخته میشود. او با 11.8 میلیارد دلار ثروت در رده 170 فهرست بلومبرگ قرار دارد.
نقشه بسیار ساده بود: در لحظه بتوانیم به دوستانمان بگوییم در چه حالیم، با چند جمله کوتاه. نقشه همین بود که به جای سخنبافیها و آن نوشتههایی که در زمان گل کردن وبلاگنویسی منتشر میشد، با چند کلمه بشود گفت که اوضاع و احوال چطور است. کسی گمان نمیکرد همان چند جمله محدود که قرار بود صدای دوستان را به دوستان برساند، این قابلیت را دارد که روزی تبدیل شود به بلندگویی که حتی سرشناسترین رهبران سیاسی جهان هم آن را در دست میگیرند و برای هم خط و نشان میکشند.
آن زمان کسی پیشبینی نمیکرد توییتر قرار است به چه قدرت نفوذی دست پیدا کند. یکی از ستونهای برپا شدن این شبکه اجتماعی جک دورسی بود. کاربران فارسیزبان گاهی با کلمه توییت شوخیهای زبانی میکنند. توییت در انگلیسی صدایی است که پرندگان از خود تولید میکنند و برای همین توییت کردن را میشود به معنای جیکجیک کردن دانست. این جیکجیکها الان چند سالی است که گوش دنیا را پر کرده. بخش عمده مطلبی که در این بخش میخوانید برگرفته از گزارشی است درباره جک دورسی که در سایت astrum people منتشر شده است.
جک دورسی، متولد 1976 در سنت لوییس، از همان نوجوانی عاشق کامپیوتر بود (مثل بسیاری از نوجوانانی که زندگیشان در آن مقطع با یکی از جدیدترین و مهمترین دستاوردهای بشر پیوند خورده بود). در آن زمان عشق او به کامپیوتر یک دلیل اصلی هم داشت؛ میخواست نقشه زنده نیویورک را طراحی کند که شامل نقاط کوچکی بر روی صفحه میشد که حرکت آمبولانسها، تاکسیها، ماشینهای پلیس و غیره را در همان لحظه نشان میداد.
عشق جک به شهرهای کوچک و بزرگ را میتوان با سفر رفتنهای مداوم پدرش توضیح داد، تیم دورسی مهندس لوازم پزشکی بود و از جایجای آمریکا درخواست برای کار و تخصصش داشت. خانواده دورسی چند باری در خود سنت لوییس خانه عوض کردند و برای مدت کوتاهی هم ساکن دنور شدند. هر وقت که به جای جدید اثاث میکشیدند جک سریع نقشه محله را تهیه میکرد و راه میافتاد تا آخر شب محله را شناسایی میکرد.
اولین چیزی که آدمها از دوران کودکی و نوجوانی او به خاطر میآورند این است که بچه بسیار ساکتی بود. جک دچار لکنت زبان بود و برای همین ترجیح میداد که بیشتر سکوت پیشه کند. در جوانی، زمانی که از پزشکی قطع امید کرد خودش دست به کار شد و مشکلش را حل کرد. او با همین هدف در چندین مسابقه فن بیان شرکت کرد و پس از شکستهای فراوان دیگر میتوانست مثل دیگران حرف بزند. بعدها این روحیه در دست گرفتن کنترل اوضاع به او کمک کرد تا از موقعیتهای دشواری که در نیویورک و سانفرانسیسکو با آنها روبهرو شد نجات پیدا کند.
به گفته خود جک دورسی، او میتوانست یک متخصص خبره در حوزه برنامهریزی شهری باشد اما رویای کودکیاش مبنی بر نقشهبرداری از شهر به دیگر جنبهها چربید. اول تلاشش این بود که اطلسهای جادهای را به قالب دیجیتال تبدیل کند و بعد، از یک تابلوی اعلانات الکترونیکی استفاده کند تا نقاط متحرکش را روی نقشه اضافه کند. نتیجه یک شهر واقعی اما در قالب مینیاتوری بود. نخستین تجربه برنامهریزی جک در 14 سالگیاش رخ داد. پسرک چند برنامه برای ارسال تاکسی و خدمات آتشنشانی نوشت. بعضیها میگویند که ایده توییتر در یکی از همان لحظههایی به سراغش آمد که شنید رانندگان تاکسی دارند در مورد اینکه کجا هستند و چه میکنند با هم حرف میزنند.
کارآموز، ماساژور، برنامهنویس
در تابستان سال 1991 جک به شرکت میرا دیجیتال پابلیشینگ پیوست. جک درست زمانی که جیم ماکیاوی، رئیسش درگیر یک پروژه خیلی مهم بود به دفترش رفت و او به جک قول داد که چند دقیقه بعد با او صحبت میکند. اما همانطور که این جور وقتها اغلب اتفاق میافتد، فورا حرفش را فراموش کرد و باز مشغول کار شد. بعد از دو ساعت نیروی بااستعداد جوانش همچنان در همان نقطهای که ترکش کرده بود ایستاده و صبورانه منتظر بود. چند هفته بعد جک دورسی نوجوان مسئول تیمی از برنامهنویسان سی و چند ساله شده بود. یک بار کارمندان از رئیس پرسیدند که سمت جک در شرکت چیست؟ ماکیاوی پاسخ دندانشکنی به آنها داد: «دستیار کارآموز تابستانی».
جک دورسی پس از ترک سنتلوییس وارد دانشگاه امآیتی شد اما دو سال بعد به نیویورک نقل مکان کرد، شهری که از کودکی در آرزویش بود. عشق او به شهرسازی داشت تبدیل به چیزی فراتر از یک سرگرمی صرف میشد. حالا جک میخواست که نقاط متحرکش بر روی نقشه بتوانند با هم ارتباط بگیرند و بگویند حالا کجا هستند و قرار است چه کنند. امروزه اصلیترین سوالی که کاربران توییتر میکنند این است: «چه خبر؟»
دورسی سالهای سال بر روی خلق نرمافزار برای تاکسی و ماشینهای آمبولانس کار کرد و نقشی حیاتی در شکلگیری پروژه گرگ کید یعنی دینت.کام داشت. با این حال پس از ترکیدن حباب سال 2000 و شکست آن پروژه، دورسی بدون کار ماند. 5 سال تمام به صورت حقالعملی کار کرد و حتی دوره ماساژوری هم گذراند.
بعدتر دورسی جذب شرکت اودئو شد، متخصص در حوزه استارتاپهای اینترنتی. شرکت در سیلیکون ولی مستقر بود و توسط برنامهنویس بسیار بااستعدادی به نام ایوان ویلیامز اداره میشد که قبلا با سرگی برین در گوگل کار کرده بود.
سال 2006 بود که اودئو به بحران مالی برخورد و مهمتر از آن به چنددستگیهای ایدئولوژیک. ایوان پیشنهاد داد که تیمش به چند گروه تقسیم شوند و به صورت همزمان بر روی چند محصول تازه کار کنند. یک روز، در حالی که در زمین بازی شرکت نشسته بودند و غذای مکزیکی میخوردند، جک دورسی ایده جدیدش را به دنیا معرفی کرد؛ سرویسی که به کاربران اجازه میداد آنچه در ذهن داشتند را آنلاین با سایرین به اشتراک بگذارند. اینگونه بود که سرویس اساماس به بازار آمریکا معرفی شد. جالب است بدانیم در حالی که نوجوانان اروپایی مدتها بود که در حال پیامک دادن به هم بودند ایالات متحده، کشوری با تکنولوژی پیشرفته داشت اولین گامها را به سوی کشف این سرویس بسیار ساده برمیداشت.
جک پیشنهاد داد که اساماس را توسط برنامه ویژهای استفاده کنند که میتواند به لیست دوستان فرستاده شود و برای همین هم بود که محدودیت این پیغامها در سقف 140 کلمه نگه داشته شد. دورسی و دوستانش ظرف دو هفته کد این برنامه را نوشتند، اسمش را انتخاب و لوگوی پرنده آبی را طراحی کردند.
اولین توییت
روز 21 مارس سال 2006 اولین متن وارد سرویس میکرو بلاگ توییتر شد. جک دورسی در صفحهاش نوشت: «همین حالا توییترم را فعال کردم.» آن اوایل آمریکاییها معتقد بودند که توییتر چرت و پرت است. حتی ایوان ویلیامز یک بار این پروژه را با بستنی مقایسه کرده و گفته بود که هردو خوشمزه اما هردو بیفایدهاند.
وقتی اودئو که از کارهای نوآورانه برنامهنویسان جوان حمایت میکرد بیپول شد همه غافلگیر شدند. کمتر از یک ماه پس از آغاز به کار تویییتر، جک باید به دنبال راهی برای پیدا کردن سرمایه بیشتر میبود تا به عنوان یک شرکت مجزا نجات پیدا کنند. دورسی به خاطر میآورد: «وقتی یادداشتی دریافت کردیم که ما را برای صبحانه دعوت کرده بود وقت زیادی برای هضم موضوع نداشتیم. نویسنده این یادداشت را در سانفرانسیسکو ملاقات کردیم. گفتوگویمان بسیار کوتاه اما بسیار پرثمر بود. وقتی نیم ساعت بعد به دفترمان برگشتیم، تصویر یک چک نیم میلیون دلاری را در ایمیل یافتیم.»
فرد ویلسون بود که نه تنها پیشنهاد داد به عنوان اسپانسر همراهشان باشد بلکه حاضر بود در مقام مشاور استراتژی توییتر ظاهر شود. با وجود برنامه کاری فشردهای که داشت همیشه وقتی برای راهنمایی کردن آنها پیدا میکرد. علاوه بر این استراتژی او نه تنها بر تصویر بینالمللی بلکه بر جزئیترین کاربردهای توییتر متمرکز بود. اسپانسر جدید با مجموعهای از سوالات و درخواستها کارش را آغاز کرد که به او کمک میکردند ایدهها و طرز فکر تیم را درک کند. در نتیجه فرد حامی توییتر شد؛ نه تنها به لحاظ مالی بلکه او سهم بزرگی هم در موفقیت تیم مدیریتی توییتر داشت.
محبوبیت همهگیر این سرویس در سال 2007 و با جشنواره فیلم جنوب از جنوب غربی آغاز شد. در این فستیوال بود که کارکنان شرکت چند پرده نمایش نصب کردند که پیامهای استفادهکنندگان از توییتر بر روی آن ظاهر میشد. با این گام بود که خالقان توییتر توانستند تعداد پیامهای روزانه سرویسشان را از 20 هزار به 60 هزار در روز برسانند. تنها یک سال بعد در ماه می سال 2008 یک میلیاردمین پیام در توییتر ارسال شده بود. شرکت شروع به توسعه کار کرد و در نتیجه سرمایهاش به 1.5 میلیارد دلار رسید.
جک دورسی حالا مدتی سات که همزمان با انجام کارهایش در توییتر، وقتی را هم برای شرکت جدیدترش به نام اسکوئر صرف میکند. یک شرکت خدمات مالی، تجارت، خدمات بازرگانی و پرداخت از طریق تلفن همراه در سانفرانسیسکو، که محصولات پرداخت نرمافزار و سختافزار را به بازار عرضه میکند. این شرکت در سال 2009 توسط جک دورسی و جیم مک کلوی تاسیس شد و اولین برنامه و خدمات خود را در سال 2010 راه اندازی کرد.
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان