اوبرايان اعتراف ميكند كه برخي روزها بايد به خودش سقلمه بزند تا واقعا باور كند كه به چه جايگاهي دست پيدا كرده است
دنيس اوبرايان ميلياردر ايرلندي است، موسس و مالك شركت ديجيسل و كاميونيكورپ. كسي كه همراه با پدرش شيوههاي كسبوكار را آموخت و توانست نامش را به عنوان ثروتمندترين شهروند ايرلند در دنيا به ثبت برساند. او ميگويد كه هدفش از موفقيت هيچوقت پول درآوردن نبوده است، پول يكي از مزايايي است كه همراه با كارآفريني به دست ميآيد. روزنامه آيريش تايمز نگاهي داشته است به ديدگاههاي او در مورد كسبوكار و موفقيت كه ترجمه بخشي از آن را در زير ميخوانيد.
اوبرايان ميگويد هركسي ميتواند تا 10 بشمارد و بعد تبديل به يك كارآفرين شود. نصيحت او به آدمهايي كه ايده كسبوكار دارند اين است كه: «فقط بگذاريد اين اتفاق بيفتد. بيشتر از اندازه لازم وقت صرف فكر كردن نكنيد. كارآفريني مانند ايستادن روي تخته پرش استخر است، خيلي مطمئن نيستيد كه ميخواهيد بپريد يا نه، يا اينكه بايد با دست شيرجه بروید يا با پا. به نظرم خيلي نبايد به ترس از شكست فكر كرد. شيرجه بزنيد، حتي اگر نحوه شيرجه زدنتان زشت باشد باز هم ارزشش را دارد.»
هركسي ميتواند تا 10 بشمارد و بعد تبديل به يك كارآفرين شود. نصيحت او به آدمهايي كه ايده كسبوكار دارند اين است كه: «فقط بگذاريد اين اتفاق بيفتد.
اوبرايان ميگويد كه پول درآوردن هرگز محرك اصلي او نبوده است. آنچه براي او اهميت داشته، شكست دادن رقباست: «من از 16 سالگي هميشه آنقدري پول داشتهام كه زندگيام بگذرد. هدف من اين نيست كه مدام بيشتر و بيشتر پول جمع كنم، اين اتفاقي است كه در مسير رخ ميدهد. بعضي از كسبوكارها عالياند و برخيها هم به آن خوبي از آب درنميآيند. پول هميشه يكي از پيامدهاي كارآفريني است. من بيشتر از پول اغلب به اين فكر ميكنم كه چطور نقشهاي بكشم و رقباي بزرگم را از ميدان به در كنم، به خصوص اگر اين رقيبها شركتهاي بسيار بزرگ باشند.»
اوبرايان اعتراف ميكند كه برخي روزها بايد به خودش سقلمه بزند تا واقعا باور كند كه به چه جايگاهي دست پيدا كرده است: «بله گاهي خودم هم باورم نميشود. حالا از كاري كه ميكنم راضي هستم و آنقدر خوشاقبال هستم كه بتوانم اگر كاري يا چيزي را دوست نداشتم آن را تغيير دهم. خيلي از آدمها اين انعطافپذيري را ندارند چون مسئوليتهاي بسيار بزرگتري بر عهده دارند. اگر بچه داريد و مجبوريد هزينههايش را تامين كنيد و در عين حال كارتان را هم دوست نداريد، انجام يك كار يا ريسك تازه واقعا سخت است.»
او عقيده دارد كه نيمي از كارآفرينان، مديران بدي هستند اما اين آيندهنگري را دارند كه دست به استخدام مديران بسيار توانمند بزنند: «بعضيها ميتوانند به ايدههاي بسيار بزرگ فكر كنند و خودشان هم از پس مديريت اين ايدهها به خوبي برآيند اما آنچه گاهي فراموش ميشود اين است كه بفهميم قرار نيست تمام كساني كه كار را همراه آنها شروع كرديم، تا پايان كار با ما باقي بمانند. اگر كسبوكاري داريد كه در همه بخشهايش موفق عمل كرده است اما ميخواهيد آن را تبديل به يك كسبوكار بينالمللي كنيد بايد بدانيد كه تيم مديريتي كه كار را با آنها آغاز كرديد ديگر قرار نيست در اين بخش هم همراه كار باشد. ظرف 15 سال گذشته تنها دو نفر بودهاند كه با من ماندهاند، شما چارهاي نداريد جز اينكه مدام تيمتان را تغيير دهيد.»
اوبرايان معتقد است كه شكست خوردن ديگر مانند گذشته تبعات سنگين ندارد، حالا ميتوانيد از تجربههايتان درس بگيريد: «قديمها آدمها ميگفتند: «تو هماني نيستي كه ورشكسته شد؟» حالا به نظرم مردم ديگر به سرسختي قديم شكست را نقد نميكنند. اغلب كارآفريناني كه شكست را تجربه كردهاند دوباره كار را از سر ميگيرند. وقتي دوباره مجبور به تلاش ميشويد ديگر از گذشته درس گرفتهايد. اگر من به جاي شما باشم و شكست بخورم خيلي وقت صرف تحليل اين شكست نميكنم. فقط خودتان را بتكانيد و دوباره راه بيفتيد.»
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان