آیا مردم واقعاً بی‌خیال خودروی شخصی می‌شوند؟

آخرین باری که سیستم حمل و نقل خودرویی در آمریکا دچار تحولی بزرگ شد ۱۹۱۹ بود که فورد سیستم احتراق خودکار را به ماشین‌های مدل T خود اضافه کرد. همین تغییر کوچک باعث شد جامعه از شوفرها (راننده‌های شخصی) بی‌نیاز شود. تا آن زمان برای روشن کردن موتور ماشین نیاز به هندل بود و افراد متمول برای آنکه دستشان کثیف نشود راننده استخدام می‌کردند.

برای آمریکایی‌ها ماشین یک شیوه زندگی است. ماشین نه‌فقط مردم را از یک نقطه به نقطه دیگر می‌رساند، به عنوان دستگاه پخش موسیقی عمل می‌کند، گاوصندوق است و نشانه وجهه اجتماعی طرف هم هست. اما بعد از ورود اپ‌های تاکسی‌های آنلاین و سیستم مسافرت شریکی، خودروهای شخصی بخشی از اهمیت خود را از دست داده‌اند. پیشرفت سریع تکنولوژی خودروهای بدون راننده این روند را سرعت خواهد بخشید. کنار گذاشتن راننده‌ها باعث ارزانی، بالارفتن امنیت و راحت و جذاب شدن سیستم تاکسی‌های آنلاین و مسافرت شریکی می‌شود. تحلیل‌گران می‌گویند این باعث می‌شود تعداد زیادی از آمریکایی‌ها بی‌خیال خودروی شخصی شوند.

اما آیا آمریکایی‌ها واقعاً بی‌خیال ماشین می‌شوند؟ برن گراش و جان نیلز، مشاور امور حمل نقل جواب به این سؤال را مثبت می‌دانند. آن‌ها در کتاب «پایان رانندگی: سیستم‌های حمل و نقل و برنامه‌ریزی عمومی برای خودروهای بدون راننده» می‌نویسند که پنجاه سال بعد فقط افراد عشق ماشین به صورت تفننی ماشین خواهند راند. از حالا تا آن موقع، البته قانون‌گذاران و دولتمردان وظیفه پیچیده برنامه‌ریزی و انجام گذار را برعهده خواهند داشت که با اتوماتیک کردن وسایل نقلیه عمومی – مثل اتوبوس – در جاده‌هایی محدود شروع خواهد شد. آن‌ها باید کم‌کم مردم را راضی کنند که بی‌خیال ماشین‌هایشان شوند.

ساموئل شوارتز، رئیس سابق دپارتمان حمل و نقل شهر نیویورک هم اعتقاد دارد که وظیفه دولت‌ها در دوران جدید همین‌گونه آغاز می‌شود. او در کتاب «کسی پشت فرمان نیست: خودروهای بدون راننده و راه آینده» می‌نویسد: خودروهای بدون راننده به طرزی باورنکردنی شکل و احساس شهرهای آمریکا را تغییر می‌دهند، پیاده‌روها عریض می‌شوند و جاده‌ها باریک، و پارکینگ منقرض خواهد شد.

به این سادگی‌ها هم نیست! آمریکایی‌ها با وسایل نقلیه عمومی حال نمی‌کنند. گراش و نیلز در اصل درست می‌گویند که اتوماسیون حمل و نقل بدون تردید بالاخره انجام می‌شود اما مسئله اینجاست که چطور آن را درست انجام دهیم. به نظر می‌رسد که از نظر آنها «درست انجام دادن» به معنای تلفیق کردن وسایل نقلیه بدون راننده در سیستم‌های حمل و نقل عمومی است. این رویکرد شاید در اقتصادهایی تمرکزگرا مثل چین جواب دهد، اما شما در آمریکا نمی‌توانید مردم را مجبور به استفاده از چیزی بکنید.

در نتیجه چین احتمالاً مسابقه برای توسعه مؤثر سیستم‌های خودکار حمل و نقل عمومی را خواهد برد. اما ساکنان جنوب آمریکا، از کالیفرنیا تا فلوریدا، همین حالا هم گزینه دیگری در اختیار دارند: سوار روبات-تاکسی شوند تا به سوپرمارکت برسند. به این ترتیب در آمریکا خودروهای بدون راننده به جای آنکه از طریق زیرساخت‌های مدرن حمل و نقل شهری وارد شوند، زندگی در حومه‌های ثروتمند شهری را دگرگون می‌کنند.

آخرین باری که سیستم حمل و نقل خودرویی در آمریکا دچار تحولی بزرگ شد ۱۹۱۹ بود که فورد سیستم احتراق خودکار را به ماشین‌های مدل T خود اضافه کرد. همین تغییر کوچک باعث شد جامعه از شوفرها (راننده‌های شخصی) بی‌نیاز شود. تا آن زمان برای روشن کردن موتور ماشین نیاز به هندل بود و افراد متمول برای آنکه دست‌شان کثیف نشود راننده استخدام می‌کردند. سیستم احتراق خودکار کل ماجرا را دگرگون کرد. درست است که از آن زمان ماشین‌ها امن‌تر، قدرتمندتر و پیچیده‌تر شده‌اند اما تجربه رانندگی از آن زمان عوض نشده است: اینکه بفهمید چطور باید ماشین راند، به معنای فهم تصمیم‌هایی است که حدود صد سال پیش گرفته شده است.

به همین خاطر است که شوارتز کتاب «کسی پشت فرمان نیست» را با نگاهی به ظهور و سقوط وسیله‌ای ماقبل ماشین شروع می‌کند: موجودی فروتن با نام دوچرخه! در اواخر قرن نوزدهم، دوچرخه پادشاه خیابان بود. دوچرخه سواران بودند که در دهه ۱۸۸۰ با دولت‌های ایالتی لابی کردند تا اوضاع جاده‌های بین‌شهری را بهبود بخشند. البته ماشین‌ها خیلی زود دوچرخه‌سواران و عابران پیاده را از این جاده‌ها بیرون کردند. شوارتز در کتابش به این اشتباه اشاره می‌کند و سعی می‌کند موقع طراحی درباره سیستم‌های حمل و نقل آینده دست به اشتباه مشابه نزند. او از این می‌ترسد که صاحبان خودرهای بدون راننده از دولت‌ها و شهرداری‌ها خطوط پرسرعت مخصوص طلب کنند یا حتی بخواهند سطوح کاملی از شهرها برای آنها طراحی شود و این بیش از پیش عابران پیاده و دوچرخه‌سواران را به حاشیه خواهد راند.

یک راه برای گریز از چنین آینده کابوس‌واری این است که مطمئن شویم آینده حمل و نقل، عمومی است نه خصوصی. شوارتز مثل گراش و نایلز از هواداران سرسخت مینی‌بوس‌های بدون راننده است. او که از حامیان وسایل نقلیه عمومی با نگاهی نیویورکی است می‌خواهد که شهرها گذار به خودروهای بدون راننده را به عنوان فرصتی ببینند که در آن ایده «قیمت‌گذاری ازدحام» را عملی کنند. این سیستمی است که استفاده‌کنندگان از کالای عمومی (از اتوبوس و مترو گرفته تا برق و تلفن) در ساعات پیک مصرف پول بیشتری می‌پردازند و این باعث می‌شود ازدحام پایین بیاید. (در سنگاپور حتی برای عبور از بعضی جاده‌ها در ساعاتی خاص باید پول پرداخت.) وقتی قرار نیست به راننده‌ای پول پرداخت شود، مسیرهای اتوبوسی که حالا ضررده هستند (یا اصلاً وجود ندارند) می‌توانند به صرفه شوند و افراد بیشتری را به سمت وسایل نقلیه عمومی بکشانند.

نگاه گراش و نایلز به آینده صنعت حمل و نقل با شوارتز شباهت زیادی دارد اما آنها ناخواسته نشان می‌دهند که چرا این آینده در آمریکا امکان‌پذیر نیست. آن‌ها از یک سیستم متوازن حمل و نقل بدون‌راننده عمومی و سیاست‌های هدفمند برای گران‌کردن حمل و نقل خصوصی حرف می‌زنند که طراحی شده تا مردم را راضی به رها کردن خودروهای شخصی کنند. این بیشتر یادآور طرح‌های پنج ساله دولت چین است تا آمریکا. مردم آمریکا رهاتر از چینی‌ها زندگی می‌کنند و آن‌چنان تن به خواست‌های دولت نمی‌دهند.

شاید به همین خاطر باشد که این کتاب‌های آمریکایی بیش از آنکه آینده آمریکا را نمایندگی کنند بازگوکننده حال حاضر چین‌اند. حالا تقریباً همه مطمئن‌اند که چین با برنامه‌ای تمرکزگرا و وضع قوانینی جدی اولین شهر بدون راننده جهان را در شنژن تأسیس خواهد کرد. شنژن که پایتخت تکنولوژیک جنوب چین به حساب می‌آید همین حالا اولین ناوگان اتوبوس‌رانی تماماً برقی دنیا را در اختیار دارد و قصد دارد تا پایان امسال تمام تاکسی‌هایش را هم الکترونیکی کند. شنژن در حال حاضر در حال آزمایش اتوماتیک کردن همین اتوبوس‌های برقی است.

امتحان و اجرای تکنولوژی‌های تازه در شهرهای چینی مثل شنژن آسان‌تر از بقیه شهرهاست. آن‌ها استفاده از موتورسیکلت را ممنوع کرده‌اند و جرائم سنگین بر قانون‌شکنی عابران در خیابان‌ها بسته‌اند. این محیطی آرمانی برای خودروهای بدون راننده است. در آمریکا که بخش عمده تحقیق و توسعه در این حوزه بر عهده بخش خصوصی است، وضعیت جاده‌ها چالشی بسیار جدی به حساب می‌آید. در نتیجه شرکت‌های آمریکایی راهی طولانی‌تر را در پیش دارند. اینجاست که باید به جای فکر به شهرهای شلوغی چون نیویورک یا سان‌فرانسیسکو به حومه‌های ثروتمند و خلوت شهری توجه کنیم.

در سراسر حومه‌های شهری در آمریکا، والدین از اینکه تبدیل به راننده کودکان لوس‌شان شده‌اند می‌نالند. چه می‌شد اگر آنها می‌توانستند خرج استخدام یک راننده (کامپیوتری) را بدهند؟ در چنین حالتی خودرو می‌توانست به خریدهای سوپرمارکتی را به خانه برساند یا کنار باجه بیرونی داروخانه توقف کند و داروی قبلاً سفارش داده شده برای بچه‌ها را تحویل بگیرد. اگر خودروهای بدون راننده به این نیازهای خانواده‌ها پاسخ بدهند، آیا آنها باز هم از SUV‌های خود دل نخواهند کند؟

گراش و نایلز تردید دارند که ساکنان حومه‌ها در آمریکا بخواهند منتظر تاکسی شوند. شواترز می‌گوید حداکثر زمانی که یک آمریکایی منتظر تاکسی آنلاین یا خودروی بدون راننده خواهد شد پنج دقیقه است. این یعنی شرکت‌های روبات-تاکسی مجبورند تعداد زیادی تاکسی را در حومه‌ها مستقر داشته باشند و در چنین صورتی به سوددهی نخواهند رسید چون اکثر اوقات ماشین‌ها بلااستفاده در حالت انتظار قرار دارند. حتماً راه‌حل‌هایی برای این مشکل پیدا خواهد شد. مثلاً شاید زمانی که تاکسی‌ها نیاز به راننده نداشته باشند اینکه جلوی در هر خانه یک تاکسی آماده به کار پارک شود به صرفه شود. یا اینکه تاکسی‌ها را به شبکه هوشمند برق محلی وصل کنند تا جلوی اتلاف برق هم گرفته شود.

گراش و نایلز کتابشان را «پایان رانندگی» نام گذاشته‌اند اما شوارتز معتقد است که گسترش روبات-تاکسی‌ها می‌تواند به پایان پارکینگ‌ها هم ختم شود. به نوشته شوارتز جست‌وجوی جای پارک به طور متوسط ۲۰ دقیقه به هر سفر شهری اضافه می‌کند. به علاوه راننده‌ها به طور ناخودآگاه در سربالایی‌ها کند می‌کنند و این باعث ترافیک می‌شود. خوشبختانه خودروهای بدون راننده ناخودآگاه ندارند که ترافیک به وجود آورند. اما همه اینها در برابر تغییر سیستماتیکی که خودروهای بدون راننده در حوزه الگوهای شهرسازی یا بازار انرژی ایجاد می‌کنند کمرنگ است.

فراموش نکنید که گذار از قطار به اتومبیل در اوایل قرن بیستم جامعه آمریکا را به طور دگرگون کرد. گذار از خودروهای شخصی به روبات-تاکسی‌ها هم تاثیری مشابه خواهد داشت اگر چه نمی‌توانیم جزئیاتش را پیش‌بینی کنیم. این دو کتاب شاید جواب نهایی به پرسش‌های مهم حوزه خودروهای بدون راننده ندهند، اما به خوانندگانشان – به‌خصوص تصمیم‌گیرندگان در این حوزه – کمک خواهند کرد که سؤالات درست را بپرسند.

توسطآینده نگر/ منبع: فارن پالسی
منبعاتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران
مطلب قبلیبنیادمستضعفان،آستان قدس،قرارگاه خاتم و ستاداجرایی چنددرصد از اقتصاد کشور را در اختیار دارند؟
مطلب بعدیاجرای عملیات «بازارباز» التهاب را از اقتصاد می‌گیرد؟

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید