برخلاف كسب وكارهای كوچك كه معمولا در پی مدلهای ثابتشده و امتحانشده كار هستند، استارتآپها به وجود آمدهاند تا به دنبال مدلهای كاری مقیاسپذیر و قابل تكرار باشند.
استارتآپها با كسب وكارهای كوچك متفاوتاند. استارتآپها ویژگیهایی دارند كه باعث میشود دنیای آنها از دنیای كارهای كوچك و بزرگ جدا باشد. اما ذهنیت استارتآپی همان چیزی است كه میتواند برای توفیق كسبوكارهای كوچك به كار بیاید. نشریه كارآفرین در مطلبی به تفاوتهای استارتآپها با كسبوكارهای كوچك میپردازد و صاحبان مشاغل را دعوت میكند به در پیش گرفتن شیوههای جدید برگرفته از تجربه استارتآپها. ترجمه این مطلب را در این بخش میخوانید.
استارتآپها متولد شدند تا میزان تولید و درآمد را افزایش دهند. آنها آفریده شدند تا مدلی از كسبوكار را ارائه دهند كه میتواند تاثیر عمدهای بر بازار بگذارد و یا راهكارهایی برای مشكلات شیوههای سنتی كار ارائه دهند.
جنبههای نوآورانه، توانایی تغییر مقیاس و اخلالگرانه آنها است كه سبب میشود از كسبوكارهای كوچك متمایز باشند و مهمتر اینكه نمیتوان آنها را به همان شیوه كارهای كوچك و یا به عنوان زیرمجموعهای از یك شركت بزرگ راهانداخت و با آن برخورد كرد.
هدف از راهاندازی كسبوكارهای كوچك، كسب سود و تضمین امنیت سهم بازارهای محلی است. هرچند كه این دسته از كارها توانایی رشد و تبدیل شدن به شركتهای بزرگ را دارند اما قوه محرك در پس استارتآپها رشد در سطح ملی و بینالمللی است كه قاعدتا باید از طریق به كار گرفتن تیمهای بزرگتر، امكانات بیشتر و استفاده از كانالهای تولید و توزیع به دست آید. وقتی واتسآپ به قیمت 19 میلیارد دلار خریداری شد، تنها 55 كارمند داشت. اینستاگرام، یوتیوب، وایبر، اسكایپ و تامبلر به ترتیب 13، 65، 50، 911 و 178 كارمند داشتند. این خاصیت توانمندسازی تكنولوژی است كه سبب میشود استارتآپها به این سرعت رشد كنند، با استفاده از یك مدل اقتصادی تكرارشونده و تفاوت آنها با كسبوكارهای كوچك در همین است.
برای مثال حسابداران عمومیِ گواهیشده (یک عنوان قانونی برای حسابداران باکیفیت در آمریکا؛ این افراد آزمونهای یکشکل حسابدار عمومی گواهیشده را گذراندهاند و دیگر الزامات تکمیلی هر ایالت برای آموزش و تجربه را احراز کردهاند) یك كسبوكار كوچك دارند و هسته مركزی خدمات آنها توسط خود آنها و تیمشان تامین میشود. هرچند تكنولوژی برای انجام كار به آنها كمك میرساند اما نمیتوانند بدون صرف وقت برای مرور میزان مالیاتها و پرداختهای مشتری كار را انجام دهند.
در سوی دیگر استارتآپی مانند توربوتَكس وجود دارد كه با ایجاد پلتفرم انعطافپذیر قادر است بدون نیاز به صرف وقت به صدها هزار نفر خدماترسانی كند. یك مدل كسبوكار مبتنی بر تكنولوژی این استارتآپ را به نوعی از رشد رسانده است كه یك شركت كوچك یا متوسط بدون هزینه كردن و دسترسی به منابع بسیار، قادر به دستیابی به آن نیست.
البته مقیاسپذیری، نوآوری و اخلالگری كه مشخصه استارتآپها است با هزینه بسیار هم همراه است. در حالی كه حدود 50 درصد از كسب وكارهای كوچك در چهار سال اول فعالیتشان شكست میخورند، مطالعات نشان میدهند كه 90 درصد از استارتآپها اصولا به سال چهارم نمیرسند و بسیاری از آنها هم تا نزدیك ورشكستگی پیش میروند.
خوشبختانه چندین شیوه راهاندازی و توسعه محصول معرفی شدهاند تا كارآفرینان با استفاده از یك چارچوب كاری، ریسك شكست را پایین و بخت شكوفایی و موفقیت پیشبینیشده را با هزینه پایینتر (چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ زمانی) بالا ببرند. بسیاری از این راهكارها را میتوان برای راهاندازی و گسترش كسب وكارهای كوچك هم به كار بست. این دو راهی است كه داشتن یك تفكر استارتآپی میتواند به شما كمك كند تا كسبوكار كوچكتان را بر بنیانهای محكمتری بنا كنید.
- از منابع موجود به عنوان اهرم استفاده كنید
برخلاف كسب وكارهای كوچك كه معمولا در پی مدلهای ثابتشده و امتحانشده كار هستند، استارتآپها به وجود آمدهاند تا به دنبال مدلهای كاری مقیاسپذیر و قابل تكرار باشند. دوران بحران داتكام و پس از آن، حاصلش شكست استارتآپهایی بود كه میلیونها دلار را با این اطمینان سرمایهگذاری كرده بودند كه مدل كارشان قابل اعتماد است. در نتیجه چندین قانون و راهكار به وجود آمد تا به استارتآپها كمك كند تا ریسك را كاهش دهند و ایدههایشان را به سرعت ارزیابی كنند. مقرراتی كه میگفت به جای عمل بر اساس پیشبینیهای نادرست، باید به تقاضاهای موجود در بازار توجه كرد.
متدولوژی لاغر و چابك، مستلزم اجرای یك فرایند تكرارپذیر است كه با ارزیابی نیازها و انتظارات مشتری به صورت كیفی و از طریق مصاحبه شروع میشود و به دنبال آن نمونههای محدودی از محصول مورد نظر به سرعت تولید میشوند تا در معرض آزمایش كمی قرار بگیرند و در نتیجه به جای سرمایهگذاری مقدار معتنابهی زمان و پول برای تولید یك محصول پیشرفته كه ممكن است اصولا كسی به آن احتیاج نداشته باشد، محصولی تولید میشود كه از نیاز بازار به آن اطمینان وجود دارد.
در مثال بالا یك كارآفرین بهتر است به جای اینكه حدس بزند آیا مردم حاضرند به نرمافزارش برای پرداخت مالیتهایشان اطمینان كنند یا نه، نمونهای از یك صفحه ساده خلق كند، جایی كه كاربران میتوانند با ثبت اطلاعات مالیاتیشان، نتایج مورد نظرشان را به صورت خودكار ببینند و گزارش مالیشان را دریافت كنند.
این موضوع چگونه با كسبوكارهای كوچك مرتبط میشود؟ بسیاری از مالكان این كسبوكارها به خاطر كمبود منابع مالی شكست میخورند. عملی كردن كارها در این حوزه معمولا تا زمانی كه یك تصویر واضح و كامل از آینده آن وجود داشته باشد به تعویق میافتد؛ حالا میخواهد این كار احداث یك آرایشگاه باشد یا كارواش، رستوران یا شركت حمل و نقل. به كار بستن شیوه لاغر و چابك در كسبوكارهای كوچك به آنها این امكان را میدهد كه بیشترین هزینههایشان را برای آخرین مرحله نگه دارند و در این میان از منابع موجود بهره ببرند و بر روی عملی كردن كار تمركز كنند.
مثلا در مورد تاسیس یك رستوران شما میتوانید از آشپزخانه خانه خودتان برای آشپزی و از اتومبیلتان به عنوان پیك ارسال غذا استفاده كنید. در مورد راهاندازی كارواش، پیش از اینكه دست به خرید تجهیزات سنگین و گرانقیمت بزنید، به میزان تقاضای موجود توجه كنید. با همین روش باید به راهاندازی آرایشگاه و شركت حملونقل نگاه كرد؛ گام به گام جلو بروید.
كارآفرینان مشتاق كار میدانند كه ممكن است مجبور شوند از صفر شروع كنند. كارآفرینان واقعی میدانند كه ممكن است مجبور باشند از زیر صفر شروع كنند.
- اول بفروشید، بعد بسازید
عموما باور بر این است كه یك محصول باید آنقدر خوب یا بیهمتا باشد كه بهانهای برای راهاندازی كسبوكار شود. حقیقت این است كه آنچه با عرق جبین و اشك چشم كارآفرینان، امروز تبدیل به یك نمونه عالی شده است، ماهها زمان برده است تا قابل ارزیابی باشد. اصولا ایده ساخت محصول یا ارائه خدمات بینقص، پیش از اینكه آن را برای فروش عرضه كنیم ایده معیوبی است.
با تركیب كردن مقررات شیوه توسعه لاغر و چابك با ایده پیشفروش محصول، موسسان كسبوكارها میتوانند ریسك كار را به شدت كاهش دهند چرا كه در واقع تولید آنها بر اساس تقاضا صورت میگیرد و اطمینان بیشتری در این میان به وجود میآید. در حالی كه محصول ممكن است در آینده انتظارات خریداران را برآورده نكند با ایجاد تعهدات مالی میتوان به سرعت ارزش آن را در بازار تخمین زد.
همایون حاتمی، كانداك لون پولتین و سوراب میشرا، پژوهشگر و مشاور به این نتیجه رسیدهاند كه شركتهایی كه محصولاتشان را پیشفروش میكنند به میانگین بالاتری از خرید دست پیدا میكنند و حاصل فروششان 40 تا 50 درصد افزایش مییابد.
محصول شما هرچه كه باشد، شركتهای بازاریابی بسیاری هستند كه میتوانند برای تعریف استراتژی پیشفروش به شما كمك كنند. با این حال از آنجا كه شما در واقع دارید یك تعهد را میفروشید، در واقع خریداران دارند بر روی شما سرمایهگذاری میكنند. بنابراین ملاقاتهای رودرروی شما با خریداران بالقوه و نشان دادن اشتیاق و جدیتتان در كار به اضافه نمایش دادن نمونههای پیش از تولید میتواند بیشترین تاثیر را بر پیشفروش ایدهتان داشته باشد.
پل گراهام، سرمایهگذار و یكی از موسسان شركت وای كامبینیتور در مصاحبهای گفته بود: «بهتر است 100 نفر عاشقتان باشند تا اینكه یك میلیون نفر فقط از شما خوششان بیاید.» باید همان 100 نفر هوادار را پیدا كنید حتی اگر این كار به معنای پیدا كردن یك نفر به یك نفر آنها باشد. اینها كسانی هستند كه به شما كمك میكنند نسخه بهتری از محصولتان را ارائه كنید و بعد آنها هستند كه به عنوان شاهد كیفیت محصول و خدمات شما مشغول به فعالیت میشوند و بقیه را هم تشویق به خرید میكنند.
تامین مالی كسبوكار مدتها به عنوان تنها سوخت موتور تجارت و رشد آن شناخته میشد. دیگر اینطور نیست. امروزه كارآفرینان جدی میتوانند با تكیه بر منابع موجودی كه دارند كسبوكار كوچك یا استارتآپی را راه بیندازند و در این مسیر تمركزشان را بر برآورده كردن نیازهای مشتری و یا حل یك مسئله بگذارند.
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان