مارک باهوشترین شاگرد سر کلاس خود بود. در کار خودش موفق بود اما هر بار که صفحه فیس بوکش را مرور می کرد متوجه می شد که دانش آموزان دیگری که در زمان مدرسه از او عقب تر بودند در کار از او بهتر عمل کرده اند. همین طور در محل کار او بعضی همکاران از او جلوتر افتاده اند. بعضی اوقات مارک از خود می پرسد کجا اشتباه کرده است؟
این موقیعت برای شما آشناست؟ شما ممکن است با مارک همزاد پنداری کنید و یا در فامیل، دوست و آشنا داشته باشید که با این مشکل دسته پنجه نرم می کند. هوش فوق العده بدون شک یک مزیت بزرگ است اما همه چیز نمی تواند باشد. علت آنکه افراد با هوش به موفقیت هایی که مد نظر آنها ست نمی رسند آن است که خود را دست کم می گیرند. اگر شما خود را دست کم می گیرید خبر خوب این است که به محض درک این ضعف شما می توانید آن را بهبود ببخشید. در اینجا به جند نکته اشاره می کنیم که افراد با هوش با آن دسته پنجه نرم می کنند.
۱- افرا د باهوش فنونی مانند روابط عمومی را فراموش می کنند و تمرکز بیشتر را بر روی هوش خود می گذارند.
بعضی از افراد باهوش به علت هوش بالا از موفق شدن خود بسیار مطمئن هستند و دیگر فنون ارتباطی را نادیده می گیرند. بطور مثال فردی که سیاست های محل کار خود را نمی پسندد و آن را بیهوده می پندارد در حالیکه سازمان آن سیاست ها را برای بالا بردن فنون کاری کارمندان خود در نظر گرفته است. ممکن است آنها این فنون را برای یک منشی خوش برخورد و جذاب مناسب ببیند اما نه برای یک مدیر عامل. بنابراین وقت و انرژی خود را برای یاد گیری این فنون ارتباطی صرف نمی کنند.
این نگاه در همه جا دیده می شود. بیشتر مردم از صرف انرژی برای یادگیری پرهیز می کنند و متقابلاً علاقه ای برای فکر کردن به توانایی های نداشته را ندارند. بچه های باهوش عکس العمل های زیادی از دیگران دریافت می کنند که هوش آنها را بسیار ارزشمند جلوه می دهد. آنها با پیش فرض این موضوع که افراد بسیار باهوشی هستند بزرگ می شوند و در دوران مدرسه این گونه در می ابند که آنها به راحتی موفق تر از دیگران خواهند بود. در نتیجه آنها به تمرکز بر هوش خود در بزرگسالی ادامه می دهند.
اما در اغلب محیط های کاری شما برای پیشرفت چیزی بیشتر از داشتن یک هوش بالا احتیاج دارید. و اگر شما بیشتر بر نقاط قوت خود تکیه کنید بدون آنکه به نقاط ضعف خود بپردازید در واقع قصد نابود کردن خود را دارید.
راه حل: از قدرت خود برای فائق آدم بر نقاط ضعف خود استفاده کنید. اگر در یادگیری مهارت دارید، شما به راحتی می توانید توانایی هایی را که بصورت طبیعی ندارید یاد بگیرید. نیازی نیست شخصیت خود را عوض کنید شما کافی است برنامه خوبی برای خود و یک بر خورد سازنده با دیگران داشته باشید. به عنوان مثال سیاست های رفتاری که می تواند موجب موفقیت شما در محل کار شود را شناسایی کنید.
۲- کار گروهی می تواند برای افراد باهوش خسته کننده باشد.
زمانی که فردی قدرت گیرایی بالایی دارد و عمل کردی با استاندارد بالا دارد کارکردن با دیگران برای او مشکل خواهد شد زیرا دیگران قدرت گیرایی او را ندارند و اطلاعات را مانند او نمی توانند به سرعت تحلیل کنند.
اگر در دوران مدرسه فردی در کلاسی قرار بگیرد دیگران از لحاظ سطح هوشی از او پایین تر هستند می تواند در آینده موجب شود آن فرد از کارهای گروهی پرهیز کند. شما می دانید چه حسی ایجاد می شود وقتی بسیاری از کارهای گروهی را خود انجام دهید و یا در کلاس بسیار خسته کننده ای حواس خود را به جای دیگری معطوف کنید و برای همین کار توبیخ شوید.
این تجربیات در طول زندگی هر فرد دو باره و چند باره تکرار می شوند. وقتی در روان افراد نقاط کوری ایجاد شود که در هنگام تحریک آن نقاط دست به رفتار غیر ارادی بزنند می تواند در طول دوران بزرگسالی این نقاط به فعالیت درآیند.
افراد باهوش در رهبری کردن یک سازمان به زحمت می افتند چون اعتقاد دارند آنها بهتر از دیگران می توانند کار را انجام دهند ( بدون توجه به اینکه این موضوع در رابطه با آنها صحت داشته باشد). این موضوع در مورد کسانی که کامل گرا هستند بیشتر صدق می کند.
راه حل: عکس العمل های درونی خود را ببخشید و آگاه شوید این عکس العمل ها از کجا نشأت می گیرند و یاد بگیرید که چگونه می توان قدردان نظرات مختلف در یک کار تیمی بود
۳- افراد با هوش اغلب به قدری مغرور هستند که بعد از شکست به سختی می توانند روحیه خود را بازیابند.
اگر به اطلاعات خود بسیار مغرور شوید یک موقعیت دشوار نقاط ضعف شما را آشکار خواهد کرد. این موقعیت دشوار می تواند در مواقعی به وجود بیاید که شما با افرادی که مهارت بیشتر از شما دارند مواجه شوید و یا مورد انتقاد قرار بگیرید و یا اینکه در انجام کاری شکست بخورید. هر موقعیتی که به شما بگوید شما باهوش نیستید برای شما خطرناک خواهد بود. افراد با هوش برای آنکه با چنین موقعیت هایی مواجه نشوند معمولا خود را عقب می کشند.
راه حل: سعی کنید دید خود را عوض کنید و امتیاز کار کردن با افراد باهوش تر از خودتان را در نظر بگیرید. اگر اطراف شما پر از افراد با هوش باشد نشان می دهد که در مسیر درستی قرار گرفته اید. یادتان باشد. چاقو از آهن است و آهن با آهن تیز می شود. در ارتباط بودن با افرادی که شما به آنها اعتماد دارید می تواند بازخوردی بسیار سازنده داشته باشد. هر چقدر شما به دریافت بازخوردهای بیشتر از افرادی که از شما بهتر هستند، عادت کنید به همان مقدار شنیدن انتقاد برای شما آسان تر خواهد بود.
۴– افراد باهوش خیلی زود حوصله اشان سر میرود.
با هوش بودن به معنای کنجکاو بودن نیست اما اگر شما هم باهوش باشید و هم کنجکاو از انجام دادن کارهای تکراری زود خسته می شوید. بعضی از موفقیت ها از خلاق بودن حاصل می شود اما بعضی از موفقیت ها با انجام کارهای تکراری و راحت حاصل می شود.
اگر شما فردی باهوش و کنجکاو باشید و عاشق یاد گیری باشید ممکن است به محض سر در آوردن از کاری از انجام دادن آن زود خسته شوید. انجام کار می تواند شما را خسته کند و شما ترجیح می دهید که دائماَ در حال یادگیری باشید. به لحاظ کسب درآمد این خصوصیت رفتاری شما در آمد کمتری نسبت به انجام کارهای تکراری خواهد داشت.
راه حل: سعی کنید در زمانی که می خواهید کار تکراری انجام دهید دید خود را بسیار وسیع کنید و ببینید انجام کار تکراری چقدر به سود شماست و به موفقیت شما کمک خواهد کرد. پس دید خود را وسیع کنید. به جای آنکه بخواهید تغییرات وسیعی در کار ایجاد کنید، تصمیم بگیرید چه زمانی تحمل یک دورۀ زمان کوتاه ( چند دقیقه و یا چند ساعت) کار تکراری را دارید و به عنوان تمرین ۵ ساعت در هفته را به فعالیت های تکراری و کم درآمد به خود اختصاص دهید.
بعلاوه از این موضوع اطمینان حاصل کنید که منابع دیگری وجود دارند که موجب رضایت شما در یادگیری چیزهای جدید می شوند. به عنوان مثال می توانید وارد فعالیت هایی مانند سرگرمی، ورزش و خود شناسی شوید.
۵- بعضی مواقع افراد باهوش تفکر و تامل عمیق را به عنوان راه حلی برای تمامی مشکلات می دانند.
افراد با هوش بر تفکر و تعمق برای رسیدن به موفقیت بسیار تکیه می کنند اما بعضی از مسائل راه کارهای دیگری را می طلبد. بطور مثال افراد باهوش به انتهای همه مسایل فکر می کنند و ممکن است به هر راه حلی حمله کنند در صورتی که بعضی از مسائل با این روش قابل حل نیست و باید در حین عملیات و تحلیل نتایج آن جلو رفت.
راه حل: متوجه زمانی باشید که ممکن است زیاد فکر کردن به حالتی مانند وسواس در آید. در نظر داشته باشید داشتن یک استراتژی از فکر کردن به مراتب بهتر است. تجربه می تواند شما را از شرایط سخت نجات دهد و تجربه بیشتر از تفکر عمیق بیشتر به شما می آموزد.
دید خود را برای یافتن الهام های درونی گسترده کنید و بدانید شما تنها کسی نیستید که راه حل ها را می دانید. در آخر هر وقت با افکار منفی فکر می کنید سعی کنید یک کار عملی انجام دهید. بازی با پازل یکی از بازی های مثال زدنی است. این یکی از تاثیر گذار ترین استراتژیها برای بیرون آمدن از افکار منفی است. اساس شرم و قضاوت زود هنگام را از ذهن خود دور کنید و نیازی نیست بر این احساسات حتما فائق بیاید .کافی است بدانید با هدف گذاری، تمرین و روش های حل مسله؛ هر تمایل و افکاری را می توانید پاسخ دهید.
مترجم: مهریار نسیمی
منبع: هاروارد بیزنس ریویو
نویسنده: Alice Boyes
مجله خبری ایکسب، انتشار اخبار و رویدادهای اقتصاد و صنعت ایران و جهان، معرفی کارآفرینان و فرصتهای کسب و کار