کارآفرینی این نیست که فرد خودش بگوید من مدیرعامل و بنیانگذار شرکتی هستم و نباید کاری انجام دهم و بنشیند بلکه کارآفرین کسی است که همکارانش تلاش او را برای ساختن مجموعهای ببینند و انگیزه پیدا کنند
تجربه سفارش اینترنتی غذا حالا در بسیاری از شهرهای بزرگ کشور و از سوی خانوادهها اتفاقی عادی محسوب میشود اما شاید اگر در اینباره 10 سال پیش با کسی حرف میزدید اصلا ورود چنین چیزی را باور و پیشبینی نمیکرد؛ اینکه شما روی یک نقشه از شهری خاص تعداد زیادی رستوران را ببینید و بعد با انتخاب رستوران در منطقهای و دیدن منو، غذای خودتان را سفارش دهید و در منزل تحویل بگیرید. سیستمی که یکی از دوستان تعریف میکرد بعد از مدتی که غذای اینترنتی سفارش نداده بود، با او تماس گرفتهاند و علت را جویا شدهاند و حتی 30 هزار تومان هم برای خرید بعدی تخفیف برایش در نظر گرفتهاند؛ سیستمی که میتواند پل ارتباطی بین رستورانهای سطح شهر و سفارشدهندگان باشد. ایدهای که نخستین بار در ایران از سوی کیارش عباسزاده مطرح شد، کسی که با کمک دوستانش غذا را از روی پشتبام خانهشان داغ به دست مشتریانش میرساند.
ایده زودفود تقریبا از نوروز ۱۳۸۸ (۲۰۰۹) در انگلستان شکل گرفت ولی عملا زمانی رنگ و بوی سفارش غذا را به خود دید که کیارش عباسزاده بنیانگذارش تصمیم گرفت بعد از بازگشت به ایران با کمک دوستانش آن را اجرایی کند. او همان شبی که بعد از فارغالتحصیلی از لندن به ایران آمد، ایده خود را با پدرش در میان گذاشت و وقتی چراغ سبز او را دید، همان شب کار را کلید زد. خود او در مصاحبهای که روی شبکه آپارات جای گرفته میگوید: «نه پدر پولدار داشتم و نه ارتباطات خاصی بلکه آن زمان (سال 2009) توانستم با تکیه بر کار اصولی؛ چیزهایی را که دوست داشتم بسازم و امروز خودم راضی هستم. قبل از اینکه در ایران بخواهم زودفود را راهاندازی کنم در انگلستان از تعطیلات سال 2009 کارهایی را شروع کرده بودم، البته آن زمان اصلا اسم خاصی نداشت؛ من چند ماهی آنجا کار کردم و توانستم سایتهایی را که در این زمینه فعالیت داشتند بررسی کنم و یک سری چیزها را از آنها الگوبرداری کردم.
«بعد از فارغالتحصیلی در تیرماه همان شبی که به ایران برگشتم نیمهشب به پدرم گفتم که من طرحی دارم و ایدهام را با او در میان گذاشتم که خیلی استقبال کرد و گفت شروع کن و من هم از شدت هیجانی که داشتم نخوابیدم و از همان لحظه کار را آغاز کردم و به فارسی کردن چیزی که در انگلستان ساخته بودم پرداختم و بعد تا 9 صبح منتظر شدم که گروهی از دوستانم که 8،9 نفر بودند بیدار بشوند تا طرح و ایدهام را با آنها مطرح کنم. همان روز قراری با آنها گذاشتم و دعوت کردم که به من ملحق شوند تا این کار را در کنار هم آغاز کنیم که اتفاقا هم استقبال کردند. یادم هست به آنها گفتم درست است که الان هیچکدام پولی نداریم ولی قول میدهم بعد از چند سال هم از نظر شغلی و هم مالی پیشرفت زیادی داشته باشید و بینیاز شوید و رشد کنید. و خدا را شاکر هستم که این اتفاق بعد از چند سال افتاد و همه آن افراد حالا در جایگاههای خوبی هستند.»
اما برای اینکه زودفود بتواند به موفقیت برسد و سر زبانها بیفتد، کیارش عباسزاده و دوستانش ماههای بسیاری تلاش کردند و به قول خودش از جارو زدن تا شستن ظرفها و بازاریابی هرکاری انجام دادند تا بتوانند زودفود را به سایتی پرمخاطب تبدیل کنند. او در مصاحبهاش در اینباره گفته: «چند ماه ابتدایی کار البته خیلی سخت بود. ما دفتر کار مشخصی نداشتیم و از خانه و اتاقی که در پشتبام خانه بود به عنوان دفتر استفاده میکردیم؛ اتفاقا در کارآفرینی هم مبحثی وجود دارد تحت عنوان کارآفرینان گاراژی یا پارکینگی و خیلی از شرکتهای بزرگ مثل اچپی، اپل و… کار خودشان را از یک گاراژ کوچک شروع کردهاند زیرا پولی برای سرمایهگذاری نداشتهاند و ما هم شرایطی شبیه به آنها داشتیم و کارآفرینیِ پشتبامی را شروع کردیم. جلساتمان را در آن اتاق 10، 12 متری برگزار میکردیم و تقسیم کار را انجام میدادیم و چند ماهی کار را به این شکل پیش بردیم. یکی از موفقیتهای مهم آن روزهای ما این بود که خیلی روی کسب و کارهای داخلی و خارجی کار میکردیم و از سایتهایی که تجارت الکترونیک انجام میدادند، الگوبرداری میکردیم و با توجه به این تحقیقات و کارها در نهایت به این نتیجه رسیدیم که دقیقا چه کاری را میخواهیم انجام دهیم و بعد وارد برنامهنویسی و زبان لازم برای برنامهنویسی آن شدیم؛ البته دانش ما در این حوزه خیلی کم بود و برای همین با خیلیها مشورت کردیم و ازشان کمک گرفتیم.»
کیارش عباسزاده و دوستانش بعد از اقدامات اولیه برای طراحی سایت و به نتیجه رساندن ایده راهاندازی سایت سفارش اینترنتی غذا به فکر ثبت یک شرکت سهام خاص در این ارتباط افتادند؛ شرکتی که به گفته بنیانگذار زودفود سرمایه اولیهاش تنها 3 میلیون تومان بود. پولی که کیارش عباسزاده میگوید آن را از طریق فروش تابلوهایی که متن آنها را با پاورپوینت آماده و طراحی میکرد و جملات مثبت و امیدبخشی روی آنها مینوشت و به شرکتها میفروخت به دست آورد. «در نهایت شرکت ثبت شد و وقت آن بود که اسمی را برای شرکت سفارش اینترنتی غذا انتخاب کنیم؛ یادم هست یک اکسل بزرگ درست کرده بودیم از معیارهای مختلفی که باید در این اسم وجود داشته باشد، اینکه در ذهنها ماندگار و اثرگذار باشد، مخاطب را جذب کند، راحت نوشته شود و… اتفاقا خیلی از اعضای خانوادهها و اطرافیان هم پیشنهادهایی دادند و در نهایت این مادرم بود که ما را خلاص کرد و زودفود را پیشنهاد داد که سریع به بهترین گزینه ما تبدیل شد و همه بچهها هم از آن خوششان آمد و امروز هم در ذهن خیلی از افرادی که از زودفود استفاده کردهاند و حتی نکردهاند نقش بسته است و این نام را میپسندند.»
برندی که متولد شد
با انتخاب نام زودفود در واقع برندی که کیارش عباسزاده و دوستانش راهاندازی کرده بودند تازه به دنیا آمد و از آن پس کار جدیشان برای بزرگ کردن این نوزاد شروع شد. او در مصاحبهای که در سایت آپارات منتشر شده، میگوید: «بعد از این شروع کردیم به کارها و رفتن سراغ رستورانها؛ درست است که من کار را از 17سالگی شروع کرده بودم و تجربه کار در حوزه خدمات شبکه، ویزیتوری، مغازهداری و چند شرکت به عنوان کارآموزی را داشتم ولی اصلا بازاریابی بلد نبودم؛ بنابراین از یکی از دوستانم که بازاریابی میدانست کتابهایی گرفتم و خواهش کردم که آموزشهای بازاریابی و زبان بدن و… را به ما بدهد. به خاطر دارم در همان اتاق روی پشتبام کارگاه برگزار کردیم، ما خیلی دنبال این بودیم که آموزشهای لازم را ببینیم تا وقتی سراغ رستورانها میرویم بتوانیم آنها را مجاب کنیم که عضو سایت ما شوند و این خیلی کار سختی بود به خاطر اینکه تعداد زیادی از رستورانها اول کار فکر میکردند ما چند تا جوان هستیم که آمدهایم یک کار اینترنتی را شروع کنیم و سر آنها کلاه بگذاریم و یک پولی به جیب بزنیم و از کشور برویم. بنابراین اعتماد ایجاد کردن در بین رستورانها بسیار سخت بود اما خب در کنار این، رستورانهایی هم بودند که خیلی به ما قوت قلب میدادند و میگفتند که حتما این کار میگیرد و برای ما این حمایتها آن زمان بسیار باارزش بود؛ در نظر داشته باشید زمانی کار را شروع کردیم که خیلی از رستورانها حتی اینترنت نداشتند.»
البته به گفته کیارش عباسزاده سایتهایی شبیه زودفود بیزینسهایی دولبه هستند و به همین دلیل هم کار آنها سختتر پیش میرود زیرا از یک طرف با رستورانها طرف هستند و از طرف دیگر با مشتریان. «در بیزینسهای دولبه شما به هر طرف که میپردازید طرف مقابل از دست میرود؛ رستوران اضافه میکنید، میگویند چقدر مشتری هست؛ مشتری را اضافه میکنید میگوید چقدر رستوران تحت پوشش شما هستند و من از کدام رستوران سفارش بدهم و حالا جلب خواسته هردوی اینها همزمان پیچیدگیهای بسیاری دارد؛ اولِ کار با خواهش و تمنا چندتا رستوران را آوردیم و من خودم هم بازاریابی میرفتم و گاهی برای اینکه یک رستوران قبول کند چندین بار میرفتیم و تماس میگرفتیم تا در نهایت جواب ما را بدهند.»
تیم زودفود کار خود را از محله گیشا شروع کرد و این هم پیشنهاد پدر و عمومی کیارش عباسزاده به او و دوستانش بود که با تمرکز روی یک محله کارشان را شروع کنند. در آن زمان منطقه گیشا 31 رستوران داشت و تیم زودفود بعد از مذاکرات بسیار توانسته بود 4، 5 رستوران را به همکاری جذب کند. آنها بعد از مذاکرات با رستورانها به دنبال مشتری رفتند؛ نکته کلیدی این بود که مشتریها زودفود را بشناسند و از طریق آن از رستورانهایی که در سامانه ثبت شده بودند، غذا بگیرند. کیارش عباسزاده میگوید: «اولین مشتری که وارد سایت ما شد یادم هست آنقدر دیر سفارشش را تحویل گرفت که من خودم برای او یک نامه نوشتم و ضمن معذرتخواهی از او به خاطر اعتمادش تشکر کردم. در این بین ما از پدر و مادرها و اطرافیانمان خواهش کردیم که وقتی شبهایی مهمان دارند از زودفود سفارش غذا بدهند که به نوعی این کار شروع بشود و رستورانها هم ببینند که مشتری دارند و به کار ما امیدوار بشوند و واقعا باید تشکر کنم از آنها زیرا 80،90 درصد سفارشهایی که آن روزهای اول شکل گرفت به همین نحو بود. یادم هست وقتی مهمان داشتیم و زمان غذا میشد مادرم میگفت که ما غذا درست نکردیم و میخواهیم از زودفود سفارش بدهیم و این باعث میشد که اولا چند تا سفارش برای آن 4،5 تا رستورانی که با کار میکردند برود و دوم هم اینکه تبلیغ زودفود پیش دیگران میشد و به نوعی بازار سفارش اینترنتی غذا شکل میگرفت. در نظر داشته باشید که ما منابع چندانی هم برای تبلیغات نداشتیم تا خیلی راحت مشتری جذب کنیم بنابراین خودمان خیلی وقتها مثل ویزیتورها کارتهای تبلیغاتی را میبردیم و در محله گیشا پخش میکردیم تا کمکم مشتریها افزایش پیدا کرد و کار را به مناطق دیگر هم گسترش دادیم.»
کیارش عباسزاده معتقد است کارآفرینی این نیست که فرد خودش بگوید من مدیرعامل و بنیانگذار شرکتی هستم و نباید کاری انجام دهم و بنشیند بلکه کارآفرین کسی است که همکارانش تلاش او را برای ساختن مجموعهای ببینند و انگیزه پیدا کنند.
البته او در مصاحبه ای گفته که رمز موفقیت آنها در بازاریابیِ چریکی بوده است. «چیزی که خیلی به ما کمک کرد بازاریابی چریکی بود که تکیهاش بر زمان گذاشتن بهجای پول گذاشتن و استفاده از منابع انسانی و خلاقیت است. ما محدودیتها را از بین بردیم. یادم هست اولین وامی هم که میخواستیم بگیریم و 7 ماه برای آن دوندگی کردیم 3.5 میلیون تومان بود. من خودم برای جذب سرمایهگذار بالای 120 تا مذاکره انجام دادم با سرمایهگذاران داخلی، ایرانیهای خارج از کشور و شرکتهای خارجی بسیاری که در آلمان، ترکیه، مالزی، امارات و… حضور داشتند و البته در این مسیر هم خیلی درباره جذب سرمایهگذاری، ارزیابی و ارزشگذاری روی یک شرکت و همچنین فنون مذاکره آموختم.» به گفته کیارش عباسزاده خیلی از کارآفرینان در ایران شبیه «کرگدن» هستند و تنها با پوستکلفتی کارشان را پیش میبرند و این باعث میشود که بتوانند به جلو حرکت کنند و با وجود همه مشکلات متوقف نشوند.
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان