آلمان حالا نمونهای از یک قدرت اقتصادی بزرگ قدیمی است که میترسد سابقه درخشان خود را از دست بدهد و به همین خاطر میخواهد خود را در زمان حال حبس کند.
منبع: مارکت واچ/ آینده نگر
غلتیدن آلمان به شرایطی شبیه رکود در نیمه دوم سال ۲۰۱۸ خیلیها را شگفتزده کرد. اما عملا جای شگفتی چندانی وجود نداشت.
رشد تجارت جهانی در اوایل سال ۲۰۱۸ آهسته شد و این همزمان بود با تلاشهای صنعت خودروسازی آلمان برای مقابله با تبعات کاهش فروش داخلی خودرو. اما واقعیت این بود که آلمان پیشتر از دو مسئله مهم آسیب خورده بود: وابستگی شدیدش به تجارت گسترده جهانی و کهنهشدن ساختار صنعتیاش. هردو مورد عملا آلمان را به سمت رکود اقتصادی کشاندند و البته رشد اتحادیه اروپا نیز از همین بابت ضربه سختی خواهد خورد. این وضع حتی میتواند به اوجگیری ناسیونالیسم در آلمان بینجامد و ضربهای مجدد به پیکر بیجان اتحاد اروپایی بزند.
از زمان آغاز قرن بیست و یکم، وابستگی اقتصاد آلمان به تجارت خارجی به معنای وابستگی به تجارت با چین و قوت اقتصاد این کشور بوده است. از اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، چین رشدی خیرهکننده را تجربه کرد و صادرکنندگان آلمانی نیز با تکیه بر محصولات مهندسی سطح بالای خود جذب این رشد شدند. دولت چین شروع به سرمایهگذاری در ابعاد عظیم در زیرساختهای بزرگ کرد و مصرفکنندگان چینی نیز اشتهایی سیریناپذیر را برای تولیدات آلمانی مثل مرسدس بنز و بیامدابلیو به نمایش گذاشتند و کارخانههای چین هم به دنبال ابزار و ماشینآلات باکیفیت آلمانی بودند. نتیجه این شد که مثلا در اواخر سال ۲۰۰۹ که اکثر کشورهای جهان همچنان داشتند با ضربات ناشی از بحران مالی سال قبل دست و پنجه نرم میکردند، تولیدکنندگان آلمانی به دلیل تداوم اشتهای بازار چین، اوضاع خوبی داشتند.
طبعا در سال ۲۰۱۷ نیز که مقامات چینی متوجه ناتوانیشان در تحقق اهداف رشد تولید ناخالص داخلی شدند و فتیله را پایین کشیدند، آلمانیها ضربه را سختتر از بقیه حس کردند. تجارت جهانی کاهش یافت و بازده صنعتی آلمان هم به تبع آن کم شد. کاهش تجارت جهانی در کنار تضعیف آلمان حتی ضربهای شدید به رشد اروپا هم زد.
این در حالی بود که صنعت خودروسازی آلمان داشت یک بحران دیگر را هم تجربه میکرد: بحران کاهش فروش خودروهای دیزلی و حتی ممنوعیت استفاده از آنها در برخی از شهرهای اروپایی. در اوایل سال ۲۰۱۸، حتی شهری مثل هامبورگ هم استفاده از خودروی دیزلی را ممنوع اعلام کرد و خودروسازان آلمانی هنوز هم نتوانستهاند این ضربه را با سرعت حرکتشان در تولید خودروهای الکتریک همراه کنند و وضع بهتری برای خود بسازند.
در دنیای امروزی رقابت اصلی در حوزه تکنولوژیهای الکترونیک و محاسبهایِ مبتنی بر ریاضیات و علم است و کشورهای آسیای شرقی مثل چین، کره، ژاپن و تایوان در این عرصه گوی سبقت را از بقیه ربودهاند. البته آمریکا هم وضع بدی ندارد اما آلمان و کشورهای اروپایی دیگر از این رقابت عقب ماندهاند. درواقع این خطر وجود دارد که آلمان در آینده به خاطر جا ماندن از کاروان تکنولوژیهای پیشرفته به راحتی به لیگ دسته دوم اقتصادهای جهان سقوط کند و این چیزی است که برای بسیاری از صاحبنظران غیرقابل تصور بوده است.
آلمان حالا نمونهای از یک قدرت اقتصادی بزرگ قدیمی است که میترسد سابقه درخشان خود را از دست بدهد و به همین خاطر، چارهای ندیده جز آنکه خود را در زمان حال حبس کند. حتی در میان نیروی کار مسنتر در آلمان هم رویهای دیده میشود که در آمریکا باعث رأیدادن به دونالد ترامپ شد: افرادی در مناطق غیرشهری که قبلا در صنایع سنتیتر مشغول به کار بودند اما موقعیت خود را به دلیل پیشرفت تکنولوژیک بازار و اتوماسیون از دست دادند و حالا فقط میخواهند مهاجران را به این خاطر متهم کنند.
ترومای اجتماعیِ این گذار اقتصادی حالا دارد حمایت عمومی از احزاب سیاسی جریان غالب در آلمان را نیز از بین میبرد و این روندی خطرناک است. وقتی بازیگران جدید به میدان میآیند و از هر فرصتی برای جذب رأیدهندگان ناراضی استفاده میکنند، نظام سیاسی دچار انشقاق میشود و ثبات سیاسی به خطر میافتد.
در همین میان، شکی نیست که کندی اقتصاد چین و انزوای تدریجی ساختار قدیمی صنعتی آلمان حالا دارد به شدت روی رشد اقتصادی این کشور و اتحادیه اروپا تاثیر میگذارد و پتانسیل رشد اروپا در درازمدت را کاهش میدهد. تداوم معضلات فزاینده سیاسی در آلمان نیز احتمالا هرچه بیشتر به دردسرهای داخلی و حتی خارجی – درباب همکاریهای اروپایی- خواهد انجامید. جالب اینجاست که حتی خود آنگلا مرکل به عنوان یکی از قدرتمندترین رهبران اروپایی نیز موقعیت خود را از دست داده و دو سالی بیشتر بر سر کار باقی نخواهد ماند. مجموعه این عوامل باعث میشود که آلمان را به عنوان غولی ببینیم که دارد از اسب میافتد. عجیب است ولی باید باور کنیم.
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان