پدرخوانده و مایکل کورلئونه را به خاطر دارید؟ همان وقتی که میگوید «این مساله شخصی نیست … کاملا مربوط به کار است». اما کمتر کسی است که براستی بتواند بین این دو تمایز قائل شود.
کارآفرینی بیش از آنچه انتظارش را داشته باشید، امری شخصی است. چرا غیر از این باشد. برای این کار شما از قلب و جان خود مایه میگذارید تا چیزی خلق کنید که هرگز پیش از آن وجود نداشته است.
موفقیت کسب و کار تازه، موفقیت شما است و شکست آن شکست شما. به همین دلیل احتمالا وقتی یک نفر به کسب وکار شما نقدی وارد کند احتمال این که این نقد را شخصی برداشت کنید بسیار زیاد است.
متاسفانه ناتوانی در تفکیک بین زندگی شخصی و زندگی حرفهای صدمههای بسیاری به هر دو وارد خواهد کرد. شخصی کردن مسائل کاری باعث قضاوتهای ناصحیح شده و فرد را از اتخاذ تصمیمهای درست و به موقع باز میدارد.
باید گفت که تفکیک بین کار و زندگی شخصی برای یک کارآفرین بسیار دشوار و شاید حتی غیر ممکن باشد اما میتوان تعادلی برقرار کرد که به نفع همه باشد.
جنبههای خاصی از مسیری کارآفرینی وجود دارد که بیش از سایر جنبهها حساسیت برانگیز هستند. باید این موارد را شناسایی کرد و به درک صحیحی از آنها رسید. درسهایی که از این جنبهها میتوان آموخت به برقراری تعادل کمک میکنند؛ تعادلی که برای بقا و موفقیت کسب و کار بسیار حیاتی است.
هیچ کس به اندازه شما به ایدهتان اهمیت نمیدهد
وقتی یک کسب و کار را اهاندازی میکنید یا هر چیز دیگری را خلق میکنید، احتمالا شیفته ایده و محصول خود خواهید شد. پیدا کردن یک سرمایه گذار برای ایدهی موجود، به این تعلق خاطر و شور دیوانهوار نیاز دارد.
گاهی، اما همین شور و علاقه که دربرگیرنده کارآفرین است، باعث میشود نتوانید به درستی درک کند که چرا و چطور دیگران آنطور که انتظار دارد درباره ایدهی او هیجان زده نیستند.
اما واقعیت این است که ایدهی شما هر چقدر هم که ناب باشد آنقدر که برای خودتان ارزشمند است برای دیگران نیست. این یک حقیقیت ساده است.
به همین دلیل وقتی یک مشتری، سرمایه گذار، خانواده، کارمند یا دوست شما به اندازهی شما برای ایدهتان هیجان زده نمیشود و به ارزش بها نمیدهد صرفا به همین دلیلی است که ذکر شد و هیچ دلیل شخصی دیگری در پس آن وجود ندارد.
واکنش آنها برای این نیست که ایده یا محصول شما را بی ارزش نشان دهد. تنها آنها نمیتوانند آن ارتباط احساسی که شما با ایده یا آفریدهی خود دارید را دریابند یا آن احساس را به کار شما برقرار نمیکنند.
به عنوان یک کارآفرین، کار شما این است که راهی پیدا کنید تا دید سایرین را نسبت به کار خود تغییر دهید و هیجان و شور آنها نسبت به مخلق خود را برانگیزید. برداشت شخصی از بازخوردهای منفی و ناخوشایند بسیار ساده است اما به منحرف شدن شما از راهی که میخواهید طی کنید، منتهی میشود.
برعکس، باید آن را به عنوان یک موقعیت رشد در نظر بگیرید و سعی کنید تا محصول یا راه خود را بهبود بخشید.
اگر بخواهیم منصف باشیم گاهی اوقات کار کردن در حیطه کارآفرینی بسیار دشوار میشود و پیش بردن کارها به کندی صورت میگیرد. به خاطر بسپارید که فراز و فرودها بخشی از روال کار کارآفرینی است. چیزی که مهم است این است که سعی کنید هر روز گامی بردارید – هرچند این گام کوچک یا سخت باشد؛ چرا که حتی کوچکترین فعالیتها نیز تاثیرگذار خواهند بود.
اگر شرایط برای شما بسیار سخت و خسته کننده شده است، یک سفر چند روزه میتواند حال بهتری برایتان به ارمغان آورد. تجربه نشان داده است که بعد از چند سال بیشترین چیزی که از گذشته کاری خود به یاد میآورید نقاط اوج و فرود است؛ مانند امضا کردن یک قرارداد خوب یا از دست دادن یک مشتری تاثیرگذار، و خستگیهای بین راه را چندان به خاطر نخواهید آورد.
ارزشمندترین بخش تجربه کارآفرینی روزهایی است که کارهای خوبی انجام میشود و به نتیجه میرسند. این روزها عموما ارزشمندتر میشوند زیرا همه تیم برای پیش بردن و موفقیت شرکت و کسب و کار تلاش میکنند.
شما بر اساس موفقیت یا شخصیت شرکت خود تعریف نمیشوید
این یکی از مهمترین درسهایی است که یک کارآفرین باید بیاموزد. بدون درنظر گرفتن این که چقدر تلاش میکنید گاهی ممکن است نتیجهای که به دست میآورید شکست باشد. این شکستها هیچ تاثیری روی ارزشهای انسانی شما نخواهند داشت و تنها بخشی از مسائل و مشکلات راه اندازی یک کسب و کارند.
نتیجه موفقیت یا شکست یک کسب و کار را نباید شخصی کنید. مثلا اگر کتابی منتشر کردید یا محصولی تولید کردید و فروش موفقی نداشت نباید فکر کنید که دیگران چون با شخص شما مشکل داشتهاند یا محصول و کتاب شما به اندازه کافی خوب نیست پس به کتابی که انتشار دادهاید، یا به محصولی که عرضه کردهاید، توجه نمیکنند.
این مسائل اصلا شخصی نیستند. انتشار و فروش کتاب، ساخت و تولید محصول و عرضه آنها به بازار کارهای دشواری هستند و بازاریابی آنها حتی دشوارتر از همه مراحل پیشین است.
شکستهای کسب و کارتان را فرصتی برای یادگیری در نظر بگیرید. راهی را امتحان کردهاید اما به نتیجه نرسیده است. دفعه بعد از درسهایی که آموختهاید استفاده کنید و با کمک این درسها و تجربهها به نتیجه بهتری دست یابید.
به خاطر داشته باشید که کارآفرینی درباره شما نیست درباره ساخت محصول و دستیابی به نتیجهای بزرگتر از شماست. کارآفرینهایی که مسائل را شخصی میکنند، شکست میخورند؛ حتی اگر کسب و کارشان پیشرفت کند و به درآمدزایی برسد اما در نهایت احساس بدبختی همیشه با آنها همراه است.
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان