ابوالقاسم مرتضوی، مهدی الهی، محمد اسعدی/آینده نگر
عامل اصلی در رشد و توسعه اقتصادهای مدرن انرژی است که در بهبود عملکرد بخشهای مختلف یک اقتصاد همچون بخش خانگی، صنعت، کشاورزی و حملونقل نقش کلیدی دارد. از این رو، انرژی در زیربنای اساسی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی هر کشور نیروی محرکه فعالیتهای تولیدی به حساب میآید. انرژی در فرایند تولید بسیاری از کالاها و خدمات بهعنوان کالای نهایی و بهعنوان یک نهاده نقش مهمی ایفا میکند.
ایران در مقام یک کشور روبهرشد و برخوردار از منافع انرژی غنی و گسترده و وجود مخازن بزرگ نفتی، معادن عظیم زیرزمینی و پتانسیل بالقوه انرژی، یکی از مصادیق الگوی رشد با فشار بر منابع طبیعی محسوب میشود؛ بنابراین برنامهریزی برای تولید و مصرف انرژی در کشور اهمیت فراوان دارد و باید با دقت بسیار انجام گیرد. سید ابوالقاسم مرتضوی، مهدی الهی و محمدعلی اسعدی تلاش کردهاند که تحقیقی در همین زمینه انجام دهند و نتایج آن را در آخرین شماره فصلنامه «نظریههای کاربردی اقتصاد» در دانشگاه تبریز منتشر کردهاند.
ارتباط بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی پیامدهای متعدد بسیار مهمی در جامعه میتواند داشته باشد. آگاهی از رابطه بین این دو متغیر در اتخاذ سیاستهای مناسب انرژی و همچنین مصرف و اجرای آنها اهمیت بسیار زیادی دارد. کشوری که وابستگی بالایی به انرژی دارد و مصرف انرژی یکی از اجزای مهم تشکیلدهنده رشد اقتصادی آن است، باید سیاستهای مناسبی در حوزه انرژی اتخاذ کند زیرا هر شوک منفی در تامین و عرضه انرژی میتواند تاثیرات بسیار نامطلوب بر رشد اقتصادی آن کشور داشته باشد.
در واقع، یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار در اقتصاد هر کشور میزان مصرف انرژی در آن کشور است، بهطوری که همواره بررسی تاثیر آن بر رشد اقتصادی بهمنظور سیاستگذاری در بخش انرژی و برنامهریزی در سطح کلان اقتصادی مورد توجه سیاستگذاران بوده است. بنابراین رشد اقتصادی از فاکتورهای بسیار مهمی است که باید بهمنظور بررسی تغییرات برنامهریزیشده در مصرف انرژی در نظر گرفته شود. با توجه به اهمیت انرژی در ایران بررسی عوامل و متغیرهای تاثیرگذار بر مصرف انرژی ضروری است. بر این اساس، در این مطالعه عوامل تاثیرگذار بر مصرف انرژی در بخشهای اقتصاد ایران و رابطه بلندمدت و کوتاهمدت میان بخشها با استفاده از روشهای علمی طی دوره 1365 تا 1395 بررسی شده است.
چهار فرضیه ممکن
در دیدگاه مکاتب مختلف اقتصادی، عوامل موثر بر رشد اقتصادی که در توابع رشد در نظر گرفته میشود عبارتاند از انواع سرمایه و انواع نیروی کار اعم از متخصص و غیرمتخصص. در الگوهای جدیدتر، علاوه بر این عوامل تولید، عامل انرژی نیز وارد شده است ولی اهمیت آن در مدلهای مختلف یکسان نیست. به نظر اقتصاددانان اکولوژیست، انرژی عامل اصلی و تنها عامل تولید است و کار و سرمایه عوامل واسطهای هستند اما اغلب اقتصاددانان نئوکلاسیک مخالف این نظر هستند. آنها معتقدند که انرژی از طریق تاثیری که بر نیروی کار و سرمایه میگذارد بهطور غیرمستقیم بر رشد اقتصادی موثر است و مستقیما اثری بر رشد اقتصادی ندارد. اغلب اقتصاددانان نئوکلاسیک به این اصل معتقدند که انرژی نقش کمی در تولید اقتصادی دارد و یک نهاده واسطهای است و عوامل اساسی تولید تنها نیروی کار، سرمایه و زمین است.
سرمایه و نیروی کار اعم از متخصص و غیرمتخصص، از مهمترین عوامل موثر بر رشد اقتصادی هستند که در توابع رشد در نظر گرفته میشوند. در تئوریهای جدید رشد، عامل انرژی نیز وارد مدل شده است ولی اهمیت آن در مدلهای مختلف یکسان نیست. در خصوص رابطه بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی میتوان چهار فرضیه ممکن را بیان کرد. فرضیه اول هیچ رابطه علی بین این دو متغیر نمیبیند که از آن تحت عنوان فرضیه خنثایی نام برده میشود. فرضیه دوم علیت یکطرفه از رشد اقتصادی بهسمت مصرف انرژی و فرضیه بقای انرژی را حمایت میکند. فرضیه سوم علیت یکطرفه از مصرف انرژی به رشد اقتصادی را مطرح میکند که تحت عنوان فرضیه انرژی منتهی به رشد در نظر گرفته میشود. در نهایت، فرضیه چهارم علیت دوطرفه بین مصرف انرژی و رشد اقتصادی را مورد توجه قرار میدهد که تحت عنوان فرضیه بازخورد شناخته شده است. بر اساس این دیدگاه، مصرف انرژی و رشد اقتصادی همدیگر را تحت تاثیر قرار میدهند.
برخی اقتصاددانان نئوکلاسیک میگویند انرژی از طریق تاثیری که بر نیروی کار و سرمایه میگذارد بهطور غیرمستقیم بر رشد اقتصادی موثر است و مستقیما اثری بر رشد اقتصادی ندارد. از طرف دیگر، برخی دیگر از اقتصاددانان معتقدند انرژی در طبیعت مقدار ثابتی دارد، جبرانپذیر است و قابلتبدیل به ماده است و از بین نمیرود. بنابراین در مدلهای بیوفیزیکی رشد تولید کالاهای اقتصادی نیازمند صرف مقادیر فراوان انرژی در تولید است. بنابراین انرژی تنها عامل و مهمترین عامل رشد است.
در ایران برخی از تحقیقات قبلی توجهی به رابطه بین مصرف انرژی با شاخصهای اقتصادی داشتهاند. برای مثال، شهبازی و همکاران در تحقیقی که نتایجش را در سال 1391 منتشر کردند، به بررسی رابطه بین مصرف فراوردههای نفتی و رشد اقتصادی در استانهای کشور پرداختند و دادههای فصلی دوره زمانی 1385-1379 را در سطح استانی مبنا قرار دادند. نتایج آن مطالعه نشان داد که مصرف بنزین و نفت گاز تاثیر مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی استانهای کشور داشته و کشش تولید استانهای کشور نسبت به بنزین و نفت گاز بهترتیب 0.22 و 0.19 بوده است. همچنین نتایج نشان داد که مخارج عمرانی دولت و جمعیت استانها تاثیر مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی داشتهاند و کشش تولید نسبت به جمعیت بیشتر از کشش تولید نسبت به مخارج عمرانی دولت بوده است.
محققان دیگر، علویراد و کانور در سال 1393 به بررسی تاثیر روابط بلندمدت مصرف انرژی بر رشد اقتصاد بدون نفت برای سه بخش اقتصاد ایران در دوره 89-1370 پرداختهاند. نتایج مطالعه آنها نیز نشان داده که یک رابطه بلندمدت میان مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی واقعی بدون نفت وجود دارد. کششهای تولید ناخالص داخلی واقعی بدون نفت نسبت به مصرف انرژی، موجودی سرمایه ناخالص و نیروی انسانی شاغل منطبق بر تئوریها و بسیاری از مطالعات تجربی بوده و مقایسه این کششها در هر دو روش تخمین رابطه بلندمدت نشان دادهاند که کششها بسیار به هم نزدیک هستند.
بررسی مطالعات انجامشده نشان میدهد مطالعات مختلفی درباره رابطه رشد اقتصادی و مصرف انرژی صورت گرفته که به نتایج متفاوتی رسیده است. بنابراین بررسی رابطه بین رشد اقتصادی و مصرف انرژی میتواند نقش مهمی در تبیین سیاستهای انرژی، برای سیاستگذاران و برنامهریزان اقتصادی در فراهمکردن زمینه لازم برای صرفهجویی مصرف انرژی ایفا کند. به همین جهت، در این تحقیق به بررسی عوامل تاثیرگذار بر مصرف انرژی در زیربخشهای اقتصاد بدون نفت (خدمات، صنعت و معدن و کشاورزی) پرداخته میشود.
یافتههای تحقیق نشان میدهد که رابطه بلندمدتی بین متغیر وابسته مدل علمی پژوهش یعنی مصرف انرژی با متغیرهای مستقل یعنی سرمایه و تولید ناخالص داخلی در زیربخشهای اقتصادی ایران (خدمات، صنعت و معدن و کشاورزی) وجود دارد. نتایج نشان میدهد که افزایش یکدرصدی در تولید ناخالص داخلی و سرمایه بهترتیب 0.76 و 0.61 درصد منجر به افزایش مصرف خواهد شد. همچنین نیروی کار در بلندمدت رابطه غیرمعنیداری با مصرف انرژی دارد. همچنین رابطه متغیر سرمایه و رشد اقتصادی با مصرف انرژی مثبت و معنادار است. در کوتاهمدت با افزایش یکدرصدی نیروی کار، مصرف انرژی به میزان 0.49 درصد افزایش مییابد. این نتایج نشان میدهد که در کوتاهمدت نیز همانند بلندمدت، رشد اقتصادی بیشترین تاثیر را بر مصرف انرژی در زیربخشهای اقتصادی داشته است.
یافتههای پژوهش: رابطه معنادار سرمایه و رشد اقتصادی با مصرف انرژی
بهطور کلی نتایج تحقیق نشان داد که افزایش یکدرصدی متغیرهای نیروی کار، سرمایه و تولید ناخالص داخلی بهترتیب باعث افزایش 0.49، 0.73 و 1.13 درصد مصرف انرژی در زیربخشهای اقتصادی خواهد شد. افزایش یکدرصد در تولید ناخالص داخلی 0.76 درصد مصرف انرژی را افزایش میدهد. همچنین یک درصد افزایش در سرمایه 0.61 درصد منجر به افزایش مصرف انرژی در بلندمدت میشود. با توجه به نتایج، نیروی کار در بلندمدت با مصرف انرژی رابطه معنیداری نداشت. نتایج حاصل از اثرات ثابت نشان داد که کشش مصرف انرژی نسبت به سرمایه، نیروی کار و تولید ناخالص داخلی در بخش خدمات بهترتیب 0.27، 0.04 و 0.73 درصد است.
کشش مصرف انرژی نسبت به سرمایه، نیروی کار و تولید ناخالص داخلی در بخش کشاورزی بهترتیب 0.12، 0.02 و 0.16 درصد است. همچنین کشش مصرف انرژی نسبت به سرمایه، نیروی کار و تولید ناخالص در بخش صنعت و معدن بهترتیب 0.19، 0.07 و 0.41 درصد است. بهطور کلی نتایج تحقیق نشان داد که رابطه رشد اقتصادی و سرمایه با مصرف انرژی در بخشهای اقتصاد بدون نفت، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت، رابطه مثبت و معنیداری است و بنابراین پیشنهاد میشود با توجه به اینکه انرژی بهعنوان نهاده مصرفی در همه بخشهای اقتصادی از اهمیت خاصی برخوردار است و از طرف دیگر، زمینه گذار رشد اقتصادی در بخشهای اقتصادی است، سیاستگذاران در این حوزه زیرساختهای لازم و اقدامات حمایتی مناسب برای مصرف بهینه آن در کشور را در اولویت قرار دهند و برنامهها و سیاستهای بهینهسازی مصرف انرژی با تاکید بر برنامهها و اصول انگیزش اقتصادی اجرا شود.
پژوهش: تاثیر رشد اقتصادی بر مصرف انرژی در بخشهای مختلف اقتصاد ایران
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان