راز بقای کارآفرینی در برابر شکست‌های مداوم کسب‌وکار

اگر کارآفرین هستید و تا خرخره درگیر این نبرد شده‌اید و یا تنها به دنبال این هستید که وارد این حوزه شوید باید بدانید که شبح شکست همیشه در کنار شما حضور دارد و آماده است

استارت‌آپ واژه جذابی است. کارآفرین بودن و صاحب کسب‌وکار شدن حالا بیشتر از هر زمانی در جوامع مختلف مورد توجه قرار گرفته است. با این حال وقتی حرف از تاسیس کسب جدید زده می‌شود آن روی تیره و تارش کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، آن سمت تاریکی که معرف یک واقعیت است: اغلب کسب‌وکارهای تازه در یک سال، پنج سال و ده سال اول کارشان شکست می‌خورند. بسیاری از کسانی که که به امید موفقیت کار جدیدی را کلید می‌زنند این تصور را دارند که از این موضوع مستثنا هستند اما بخشی مهمی از آنها در عمل تبدیل می‌شوند به همان آمار و ارقامی که از آن وحشت دارند.

نشریه کارآفرین چاپ آمریکا با اشاره به آمار شکست کسب‌وکارها در این کشور به چند مورد اشاره کرده است که برای زنده ماندن کسب‌وکارهای تازه در دنیای تجارت ضروری است، فرقی نمی‌کند که این کسب‌وکار تازه کوچک باشد یا بزرگ، با جیب پرپول وارد گود شده باشد یا نه، در دنیای کسب‌وکار قواعد آن‌قدری هم که به نظر می‌رسد ثابت و حساب‌شده نیستند اما می‌توان با در نظر گرفتن برخی راهنمایی‌ها امکان زنده ماندن را بالاتر برد. ترجمه بخش‌هایی از این راهنما را در این بخش می‌خوانید.

زندگی استارت‌آپی به نظر فریبنده می‌آید، گاهی نتایج خیره‌کننده این کسب‌وکارهای تازه را در محبوب‌ترین بخش‌های تجارت می‌بینیم در حالی که در واقعیت 70 درصد از تمامی کسب‌وکارها در 10 ساله اول شکل‌گیری‌شان شکست می‌خورند. بر اساس اعلام دفتر آمار کارگری، این شکست‌ها در صنایع و حوزه‌های مختلف رخ می‌دهند و وابستگی بالایی با وضعیت اقتصادی هم ندارند. اگر شما هم صاحب کسب‌وکاری هستید که کارمندان خودش را هم دارد باید این موضوع را به چشم یک هشدار بنگرید.

شکست کسب‌وکار یک واقعیت بسیار تلخ است. 80 درصد از کسب‌وکارها می‌توانند خودشان را به جشن یک‌سالگی‌شان برسانند اما پس از آن هر سال ارقام مربوط به موفقیت‌ها شروع به نزول می‌کند. تنها دوسوم از کسب‌وکارهایی که کارمندان استخدام‌شده دارند می‌توانند از پس سال دوم برآیند. سال پنجم؟ فقط نیمی از این شرکت‌ها روی سال پنجم را می‌بینند. پس از 10 سال چطور؟ فقط 30 درصد. همه اینها یعنی در یک بازه 10ساله از هر 10 شرکت 7 شرکت شکست می‌خورد.

با وجود این، ما به عنوان کسانی که با چشم باز وارد حوزه کسب‌وکار شده‌ایم به موضوع از این زاویه نگاه نمی‌کنیم، آخر چه فایده‌ای دارد که خودمان را در این دسته‌بندی‌ها خلاصه کنیم؟ اما اگر یک گوریل بزرگ در اتاق کنار دست ما نشسته باشد، با نادیده گرفتنش نمی‌توانیم او را غیب کنیم. پس به این فکر کنیم که دلایل مشخصی برای شکست کسب‌وکارها وجود دارد. چیزهایی هستند که به نظر می‌رسد نادیده گرفته می‌شوند، کنار زده می‌شوند و همین سبب می‌شود تا شرکت‌ها تبدیل به بخشی از همان آمار شوند. اگر می‌خواهید این اتفاق برای کسب‌وکار شما رخ ندهد باید قدم‌هایی بردارید تا از شکست خودداری کنید. البته نباید فراموش کرد شکست در واقع زمانی است که تسلیم می‌شوید، اگر بیست بار شکست بخورید و بار بیست‌ویکم به موفقیت برسید در واقع شکست نخورده‌اید چون تسلیم نشده‌اید.

در زمانه­ای که صاحبان کسب‌وکار انتظارات زیادی دارند، به راحتی ممکن است در برابر شکست بی‌دفاع بمانید

اگر کارآفرین هستید و تا خرخره درگیر این نبرد شده‌اید و یا تنها به دنبال این هستید که وارد این حوزه شوید باید بدانید که شبح شکست همیشه در کنار شما حضور دارد و آماده است تا به محض لغزیدن، خودش را بر شما مستولی کند. در زمانه­ای که صاحبان کسب‌وکار انتظارات زیادی دارند، به راحتی ممکن است در برابر شکست بی‌دفاع بمانید. اگر به دنبال اجتناب از این حالت هستید قطعا کارهایی هستند که باید انجام دهید و کارهایی که نباید سراغشان بروید. خیر! پیدا کردن معیارهای ثابت و مشخص برای ساختن یک کسب‌وکار پایدار اصلا ساده نیست، اگر بود همه می‌توانستند کار خودشان را راه بیندازند. اما ترجیح نمی‌دهید چند سال از زندگی‌تان را سخت‌تر از دیگران بگذرانید و در عوض بقیه عمرتان را به گونه‌ای لذت ببرید که دیگران نمی‌توانند؟ حتما ترجیح می‌دهید.

  1. شکست در رسیدن به ارزش واقعی

ارزش قلب هر کسب‌وکاری است. موفق‌ترین صاحبان کسب‌وکار کسانی هستند که بیشترین ارزش کاری‌شان را ارائه می‌دهند. باید راهی پیدا کنید که ارزش آنچه ارائه می‌دهید از وعده‌هایی که داده بودید بیشتر باشد. همیشه و تحت هر شرایطی نتیجه بهتر از انتظار ارائه دهید. اگر به دنبال پول راحت و ثروت یک‌شبه هستید خیلی سریع به بن‌بست می‌خورید. در عوض بر روی ارزش واقعی کارتان تمرکز کنید.

اگر قادر نیستید چیز بیشتری به آنچه رقبایتان ارائه می‌دهند، بیفزایید، در مورد روشی که در پیش گرفته‌اید تجدید نظر کنید

اگر قادر نیستید چیز بیشتری به آنچه رقبایتان ارائه می‌دهند بیفزایید، در مورد روشی که در پیش گرفته‌اید تجدید نظر کنید. چرا باید به دنبال ارزش افزوده بود؟ فکرش را بکنید، اگر سرویسی بگیرید یا کالایی بخرید که عقل از سرتان بپراند نمی‌خواهید فورا در موردش به دوستانتان بگویید؟ به خصوص اگر بابت چنین کالا یا خدماتی قرار نباشد پول خون خودتان را بدهید دلتان نمی‌خواهد که نام و آوازه شرکت را فریاد بزنید؟ می‌خواهید! چون از این راه خودتان تبدیل به کسی می‌شود که ارزش افزوده‌ای برای دیگران دارد.

  1. شکست در ارتباط با مخاطب هدف

اگر نتوانید با مخاطب هدف ارتباط بگیرید کسب‌وکارتان شکست می‌خورد. ناتوانی در ارتباط گرفتن با جمعیت آماری مورد نظر یعنی نه‌تنها شما از نیازها و خواسته‌های مشتریان بالقوه‌تان بی‌خبر هستید بلکه در مورد چگونگی کمک به آنها و رفع نیازهایشان هم کوچک‌ترین سرنخی ندارید. آنها چه می‌خواهند؟ این سوال اصلی است نه‌تنها اینکه به چه‌چیزی نیاز دارند. باید بدانید آنها چه‌کسانی هستند و واقعا چه می‌خواهند. محصول یا خدمات شما چطور قرار است به آنها کمک کند؟

اگر نتوانید با مخاطب هدف ارتباط بگیرید کسب‌وکارتان شکست می‌خورد

صادقانه باید گفت که اگر درد مشتری را نمی‌دانید احتمالا از معنای مشتری چندان اطلاعی ندارید. اگر این‌طور است اصلا نباید دست به فروش بزنید تا زمانی که بتوانید این موضوع را درک کنید. کشف کنید که مشتریان هدف شما چه کسانی هستند و جزئیات دریافت‌هایتان را یادداشت کنید. این یکی از راه‌های پیشگیری از شکست است.

  1. ناتوانی در رقابت با رهبران بازار

در میدان رقابت شدید کسب‌وکارهای کوچک باید پشت سرشان هم چشم داشته باشند چون دوام آوردن در چنین بازاری به مراتب کار سخت‌تری است. اگر کسب‌وکارهای کوچک نمی‌توانند همپای رقبای بزرگ خود بدوند باید راهی دیگر پیدا کنند و خودشان را در بازار نگاه دارند. برای انجام چنین کاری دل و جرئت زیاد و شامه قوی تجاری لازم است.

  1. نبود رهبری استراتژیک و موثر

اغلب کسب‌وکارها رهبری موثر و استراتژیک ندارند. بیشتر کسانی که تازه وارد بازار کسب‌وکار می‌شوند تجربه واقعی از این دنیای تازه ندارند و برای همین است که بسیاری از کارآفرینان تازه‌کار مدام با توقعات متعددی که از آنان وجود دارد درگیر هستند. وقتی که مشکلات از راه می‌رسند (که در بیشتر موارد هم همین‌گونه است) هدایت کشتی در میان آب‌های تیره تبدیل به ماموریتی غیرممکن می‌شود. برای همین است که هر کسب‌وکاری چه کوچک باشد و چه بزرگ باید مجموعه‌ای از مشاوران منطقی داشته باشد و موسسان اگر در مورد ادامه دادن راه جدی هستد باید به راهنمایی‌های آنها اطمینان کنند.

  1. ناتوانی در ساختن قبیله‌ای از کارمندان

برای موفقیت در بلندمدت فرهنگ حاکم بر محیط کار و قبیله‌ای بودن کارمندان اهمیت زیادی دارد. خیلی از کسب‌وکارها به این دلیل شکست می‌خورند که کارمندانشان را از یاد می‌برند. وقتی که سناریوی کار تبدیل به موقعیت «ما علیه آنها» در میان کارمندان و مدیران می‌شود سرازیری شکست آغاز می‌شود. این شکست شاید یک‌شبه خودش را شان ندهد، ممکن است سال‌ها طول بکشد تا نمایان شود اما سرانجام اتفاق می‌افتد. وقتی که زمانش از راه برسد بهترین کارمندان شرکت در اولین موقعیت کشتی را ترک می‌کنند تا به سراغ جایی بروند که قدرشان را می‌دانند.

  1. ناتوانی در کنترل مخارج

وقتی خزانه پر پول است، خرج کردن کار آسانی است اما داشتن حس درست برای کنترل هزینه‌های هر شرکت بسیار لازم است. اینجاست که نحوه هزینه کردن شرکت به عادت‌های شخصی موسسان آن برمی‌گردد. خلق و خوی آنها مانند کسانی است که با همین تشخیص‌های درست حالا در زمره میلیاردرها هستند یا عادت‌های مضری دارند؟ وقتی حساب و کتاب هزینه‌ها از کنترل خارج می‌شود و یا موسس از پول شرکت برای هزینه‌های شخصی و علایق خودش استفاده می‌کند، نجات پیدا کردن آن شرکت محال است.

  1. نبود سندیت و شفافیت

کسب‌وکارهای غیرمستند و غیرشفاف شکست می‌خورند، شاید نه امروز و فردا اما روزی به زودی این اتفاق رخ می‌دهد. بدون در نظر گرفتن نیازهای مشتریان و تمرکز بر چیزهای نادرست، کسب‌وکارها به سادگی اعتماد مشتریان را از دست می‌دهند. به جای اینکه ریسک چین کاری را بپذیرید سعی کنید بر روی شفافیت و مستند کردن کارهایتان تمرکز کنید، راه‌هایی پیدا کنید که بیشتر از آنچه قرار است بگیرید به مشتریان ارزش افزوده بدهید. این نکته در جهان کسب‌وکار مورد کمیابی است اما برای موفقیت و زنده ماندن شرکت در بلندمدت بسیار لازم است.

توسطآینده نگر
منبعاتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران
مطلب قبلیچگونه روی توسعه منابع انسانی سازمان‌، سرمایه‌گذاری کنیم؟
مطلب بعدیکیفیت خودروهای داخلی؛ از دو ستاره تا چهار ستاره

یک دیدگاه

  1. به نظرم اصلی ترین چالش کارفرینی مدیریت نیروی کار برای افزایش بهره وریه الان دیگه با وجود سیستم های مدیریت منابع انسانی سجایانگار نیازی نیست تحصیلات اکادمیک تو این زمینه داشتیم باشه خیلی راحت با این نرم افزارها میتونیم کارهارو مدیریت کنیم تا بعدا که به رشد خوبی رسیدیم نیروی منابع انسانی استخدام کنیم.

دیدگاه شما

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید