مجله خبری ایکسب / هنگامی که دونالد ترامپ، رئیسجمهوری ایالات متحده، جنگ تجاری جهانی جدید خود را در روز چهارشنبه آغاز کرد -چیزی که او آن را «اعلامیه استقلال اقتصادی» نامید- او توهینآمیزترین روایت تاریخ اقتصاد مدرن را که میشود از کاخ سفید شنید، ارائه کرد. مایکل هرش، ستوننویس و کارشناس مسائل اقتصاد سیاسی، در فارنپالیسی نوشت: «ترامپ گفت که ایالات متحده بیش از ۵۰سال است که توسط دوست و دشمن، « غارت، غارت، تجاوز و غارت» شده است. او بهطور پوچ اعلام کرد که «هیچ یک از شرکتهای ما اجازه ندارند به کشورهای دیگر بروند.» این در حالی است که صادرات کالاها و خدمات ایالات متحده در سال ۲۰۲۴ پس از افزایش پیوسته طی دو دهه گذشته از ۳تریلیون دلار فراتر رفت.
ترامپ، حتی به طرز پوچتر، مدعی شد که اگر واشنگتن بیش از ۱۰۰سال پیش سیاستهای تعرفهای خود را لغو نمیکرد، رکود بزرگ هرگز اتفاق نمیافتاد. ترامپ روز چهارشنبه با اعمال مجدد تعرفههای سخت بر تقریبا هر کشوری، اعلام کرد که «شغلها و کارخانهها دوباره جان میگیرند» تا «عصر طلایی» جدید را رقم بزنند و «دوم آوریل۲۰۲۵ برای همیشه بهعنوان روز تولد دوباره صنعت آمریکا در یادها خواهد ماند». اما بعید است که چنین اتفاقی رخ دهد. برعکس، بمب نوترونی که ترامپ در ۲آوریل روی سیستم اقتصادی جهانی انداخت، میتواند یک مارپیچ مرگ را بهویژه برای تولیدکنندگان پیشرو آمریکایی که به زنجیرههای تامین جهانی وابسته هستند، به همراه داشته باشد. در والاستریت، بازارها در روز پنجشنبه سقوط کردند که منجر به فروش عظیم سهام فناوری شد. علاوه بر این، بخش شرکتی ایالات متحده -همراه با سایر نقاط جهان- به محاسبات خام پشت سیاستهای جدید ترامپ، با وحشت واکنش نشان دادند. به نظر میرسد مجموعه تعرفههایی که ترامپ اعلام کرد مبتنی بر فرمول سادهای است که بر اساس آن کسریهای تجاری ایالات متحده در کالاها (نه خدمات) بر واردات تقسیم میشود که منعکسکننده ایده نادرست ترامپ است که کشورها مانند شرکتها هستند و مازاد تجاری در اثر سود است؛ درحالیکه کسریها ضرر هستند.
چین را در نظر بگیرید. اگر کسری ۲۹۵.۴ میلیارد دلاری ایالات متحده با چین در سال ۲۰۲۴ را بر مقدار کالاهای وارداتی از چین، یعنی ۴۳۸.۹ میلیارد دلار تقسیم کنیم، نتیجه ۶۷درصد است؛ چیزی که ترامپ روز چهارشنبه گفت در واقع تعرفه چین بر کالاهای آمریکایی است. سپس تیم ترامپ این عدد را تقریبا به نصف تقسیم کرد تا تعیین کند که تعرفه «متقابل» ایالات متحده بر چین ۳۴درصد خواهد بود. هیچ دلیل اقتصادی ظاهری برای حمایت از این موضوع وجود ندارد. جوزف استیگلیتز، اقتصاددان برنده جایزه نوبل که مدتهاست از تجارت مترقی که تعرفهها را اعمال میکند نیز حمایت کرده است، گفت: «این یک سیاست نیست، واقعا حماقت است.»
رویکرد ترامپ حاکی از آن است که دیدگاه پیشین آدام اسمیتیِ مرکانتیلیستی او درباره کسری تجاری که در دوره اول ریاستجمهوری خود داشت، به هیچ وجه تغییر نکرده است. همچنین نشان میدهد که او تا حد زیادی با ۲۵۰سال گذشته تئوری اقتصادی ناآشنا است. به نظر میرسد ترامپ در پی گذشتهای غیرقابل بازگشت است و او تحت تاثیر قهرمان دوران دهه۱۸۹۰، یعنی رئیسجمهور ویلیام مککینلی است، که – مانند ترامپ – برای مدتی خود را بهعنوان «مرد تعرفهای» توصیف میکرد. آن دوره زمانی بود که قویترین بخش تولیدی امروز ایالات متحده، فناوری وجود نداشت و هیچکس حتی نمیدانست «خدمات» چیست. استیگلیتز گفت: «این برای اقتصاددانان گیجکننده است.» او ادامه داد: «این کاملا پوچ است، بهویژه به این دلیل که خدمات را در اقتصاد قرن بیست و یکمی که در آن خدماتی مانند مخابرات، آموزش و امور مالی ۲۰درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل میدهند و تولید تنها ۱۰درصد است، منع میکند.» آدام هرش از موسسه سیاست اقتصادی مترقی که مدتهاست از تعرفهها بهعنوان یک ابزار تجاری حمایت میکرد، کمتر از او عصبانی نبود. وی گفت: «این بهعنوان بدترین اشتباه سیاست اقتصادی که تا به حال توسط یک رئیس دولت رقم خورده است، در تاریخ ثبت خواهد شد. آنقدر بیفکر و بیپروا است که فقط ذهن را درگیر میکند.»
طنز غمانگیز در همه اینها چیزی است که ترامپ متوجه آن نشده است. سیاست تجاری هوشمندانه و استراتژیک میتواند در واقع او را به یکی از اهداف اصلی که مد نظرش است، برساند: «تحت فشار قرار دادن سایر کشورها برای سرمایهگذاری و ایجاد شغل در آمریکا.» سیاستگذاران ایالات متحده این را ثابت کردند، زمانی که دههها پیش اقتصاد بسته معروف ژاپن را مجبور به تغییر رویه کردند.در طول دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، هر دو دولت جمهوریخواه و دموکرات، موجی از تحریمها را اعمال کردند و توکیو را مجبور کردند که ارزش ین را افزایش دهد.در ژاپن، این به عنوان «گایاتسو» شناخته میشود که به بازسازی اقتصاد کمک کرد. شرکتهای غولپیکر ژاپن طی سالها تصمیم گرفتند تا حدی از آنچه به یک اقتصاد با رشد آهسته تبدیل شده بود، دست بکشند و شروع به انتقال حجم عظیمی از تولید به ایالات متحده کردند. در نتیجه برای بسیاری از آمریکاییها تا حدی شگفتانگیز بودکه شرکتهای ژاپنی به جای «آنها» به «ما» تبدیل شدند. ۳۰سال پیش، خصومت سیاسی با تولیدات ژاپنی آنقدر شدید بود که مردم روی تویوتاها و نیسانهای پارکشده، آب دهان میانداختند یا میخراشیدند. امروزه، خودروهای ژاپنی در جادههای ایالات متحده در همه جا حضور دارند و تقریبا هیچکس اهمیتی نمیدهد؛ زیرا بیشتر آنها در ایالات متحده ساخته یا مونتاژ میشوند. در سال۲۰۲۴، خودروسازان ژاپنی بیش از ۳میلیون دستگاه خودرو در تاسیسات تولیدی در ایالات متحده تولید کردند که دو برابر بیشتر از واردات از ژاپن بود. درحالیکه ایالات متحده هنوز کسری تجاری قابل توجهی (۶۸ میلیارد دلار) با ژاپن دارد، در طول زمان از آن کاسته شده است.
هنگامی که شیگرو ایشیبا، نخستوزیر ژاپن در ماه فوریه از واشنگتن بازدید کرد، خاطرنشان کرد که شرکتهای ژاپنی در پنجسال گذشته رتبه اول را برای سرمایهگذاری مستقیم خارجی در ایالات متحده در اختیار داشتهاند. ایشیبا با دانستن اینکه چگونه ترامپ را تحت تاثیر قرار دهد، اضافه کرد که ژاپن به دنبال سرمایهگذاری بیشتر در ایالات متحده است. هفته گذشته، پس از اینکه ترامپ ۲۵درصد عوارض بر خودروها و قطعات وارداتی را اعلام کرد، ایشیبا ابراز تاسف کرد که دیدگاه ترامپ درباره تعرفهها را «سخت میشود متوجه شد». متیو گودمن از شورای روابط خارجی که در آن دوره بهعنوان یک اقتصاددان بینالمللی در وزارت خزانهداری ایالات متحده خدمت میکرد، از جمله پنج سال بهعنوان کارشناس مالی در سفارت ایالات متحده، در توکیو گفت: «شکی نیست که فشاری که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بر ژاپن وارد کردیم، بسیاری از شرکتهای ژاپنی را به سرمایهگذاری بیشتر در ایالات متحده تشویق کرد.» او افزود: «آنها میخواستند پشت هر دیوار حفاظتی که ما ایجاد میکنیم، باشند.»
عجیب به نظر میرسد که ترامپ از این پیشرفت عمیق بیاطلاع است و در اظهارات روز چهارشنبه خود ژاپن را به باد انتقاد گرفت و از اینکه «۹۴درصد خودروهای ژاپن هنوز هم در ژاپن ساخته میشوند» گلایه کرد. برای اقدامات خوب، او توکیو را با تعرفه ۲۴ درصدی دیگر سیلی زد. با وجود این، ترامپ در تاریکی به سوی هدفی مشابه حرکت میکند و ممکن است موفقیت محدودی در ساختن «دیوار محافظ مورد نظر خود» داشته باشد.
هیوندای کرهجنوبی درباره تهدید تعرفههای بیشتر – و به دلیل چتر دفاعی ایالات متحده – بهتازگی سرمایهگذاری ۲۱میلیارد دلاری را اعلام کرده است که شامل یک کارخانه فولاد جدید با بیش از ۱۴۰۰کارمند در ایالت قرمز لوئیزیانا میشود. شرکت تولید نیمههادی تایوان «TSMC» و سافتبانک ژاپن نیز در ماههای اخیر برنامههای عمدهای را برای حمایت از آمریکا در تلاش برای جلوگیری از خشم و تعرفههای ترامپ اعلام کردهاند.
برخی از شرکتهای بزرگ ایالات متحده حداقل با اشاره به مزایای تجارت درون مرزی واکنش نشان دادند: اپل در ماه فوریه اعلام کرد که میلیاردها دلار در تاسیسات تولید ریزتراشه در تگزاس سرمایهگذاری میکند. اینتل و میکرون نیز گفتهاند که در خانه تولید خواهند کرد. البته این به آن معنا نیست که ترامپ گله و شکایت نکرده باشد. او در سخنرانی خود خاطرنشان کرد که به مدت ۴۰سال، از زمانی که در منهتن یک سازنده بیپروا بوده است، از کسریهای تجاری مزمن شکایت کرده است. او گفت: «ما از کشورهای سراسر جهان مراقبت میکنیم. ما هزینه ارتش آنها را میپردازیم. ما برای هر چیزی که آنها باید بپردازند، پرداخت میکنیم و سپس وقتی میخواهید کمی عقبنشینی کنید، از اینکه دیگر از آنها مراقبت نمیکنید، ناراحت میشوند.» او ادامه میدهد: «اما ما باید از مردم خود مراقبت کنیم و ابتدا از مردم خود مراقبت خواهیم کرد و من متاسفم که این را میگویم.» این پیام شدیدا با رایدهندگان آمریکایی که از رویکرد هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نسبت به تجارت آزاد عصبانی بودهاند، همراستا شده است. آنها بیدردسر جهانیسازی را ترویج کردند و برای جبران جابهجایی بیرحمانه صنایع و مشاغل قدیمی، کار چندانی برای جبران طبقه متوسط انجام ندادند.
برای دو نسل، سیاستگذارانی که تجارت آزاد را زیر سوال میبردند و برای «تجارت منصفانه» -تعرفههای بیشتر، بیمه بیکاری و حمایت از کارگران- فشار آوردند، نادیده گرفته شدند. واشنگتن همچنین والاستریت را کاملا مقرراتزدایی کرد و به جریانهای سرمایهگذاری اجازه داد تا تولید در خارج از کشور به کشورهای با دستمزد پایین بهویژه چین تسهیل شود. اسکات بسنت، وزیر خزانهداری ترامپ حتی ایده توافق پلازا ۱۹۸۵ را احیا کرده است؛ توافقی بین گروه پنج کشور آن زمان فرانسه، آلمان، ایالات متحده، بریتانیا و ژاپن برای مداخله در بازار برای کاهش ارزش دلار، عمدتا در برابر ین ژاپن. بسنت و استفان میران که ریاست شورای مشاوران اقتصادی کاخ سفید را بر عهده دارد، ایده «توافق مارالاگو» را مطرح کردهاند که تعرفهها را با کاهش ارزش دلار ترکیب میکند و در نتیجه محصولات ایالات متحده را رقابتیتر میکند.
به نظر میرسد که ترامپ درک نکرده است که این دهه ۱۹۸۰ نیست. امروز احتمالا هیچ کشوری با توافقی به سبک توافق پلازا همراهی نمیکند؛ بهویژه زمانی که ترامپ مشتاق خارج کردن چتر دفاعی ایالات متحده از اروپا و سایر نقاط است. فراتر از آن، یک دلار قوی ستون اصلی قدرت جهانی ایالات متحده است. این واقعیت که دلار ارز ذخیره جهانی بوده به این معنی است که بر خلاف سایر ارزها، نمیتواند برای اصلاح عدم تعادل تجاری، ارزش آن را کاهش دهد. از این رو، واردکنندگان نسبت به تولیدکنندگان داخلی ایالات متحده برتری دارند که یکی از دلایلی است که ایالات متحده از کسریهای مزمن رنج میبرد. همچنین دهه۱۸۹۰ نیست، زمانی که مک کینلی اعلام کرد: «من یک مرد تعرفهای هستم و روی یک پلتفرم تعرفه ایستادهام.» ترامپ در اظهارات خود در ۲آوریل به آن لحظه درخشان اشاره کرد و گفت: «از سال۱۷۸۹ تا ۱۹۱۳، ما یک کشور تحت حمایت تعرفهها بودیم و ایالات متحده به نسبت ثروتمندترین کشوری بود که تا به حال بوده است.» اما در آن زمان، ایالات متحده هنوز یک کشور در حال توسعه بود که در صنایع سنگین و کشاورزی تخصص داشت و نظم جهانی را در دست نداشت. حتی خود مککینلی نیز در نهایت با تعرفهها مخالفت کرد.
همچنین محیط کسبوکار امروز مانند ۲۰سال پیش نیست؛ یعنی قبل از اینکه زنجیرههای تامین جهانی برای شرکتهای آمریکایی اینقدر پیچیده و در سراسر قارهها پخش شوند. استیگلیتز گفت: «جهان به پیش رفته است. حتی اگر ۱۰درصد مشاغل تولیدی بیشتری را بهدست آوریم که بسیار زیاد است، این تنها یکدرصد نیروی کار است. این امر اقتصاد ما را متحول نمیکند.» استیگلیتز افزود: «من اخیرا در چین بودم. واقعیت این است که آنها ۱۰برابر ما مهندس دارند. آنها به علم متعهد هستند، درحالیکه دولت ترامپ سرمایهگذاری در علم را کاهش میدهد. ما بدون مهندسان نمیتوانیم در تولید مدرن پیشرو باشیم. علاوه بر این، بیشتر تولیدات مدرن حتی دیگر از نیروی کار زیادی استفاده نمیکنند.»