کن فیشر موسس و رئیس شرکت سرمایهگذاری فیشر است، یک شرکت مشاوره سرمایهگذاری که بیش از 100 میلیارد دلار دارایی مشتریان حقیقی و حقوقی را مدیریت میکند. کن فیشر با 4.12 میلیارد دلار دارایی در رتبه 489 فهرست بلومبرگ قرار دارد.
کن فیشر سال 1950 در کالیفرنیا متولد شد. پدرش فیلیپ فیشر نویسنده یکی از نخستین کتابها در حوزه سرمایهگذاری بود که در همان زمان در فهرست پرفروشهای فهرست نیویورک تایمز قرار گرفت. فیشر بزرگ که از رشته کسبوکار فارغالتحصیل شده بود کارش را به عنوان تحلیلگر داده در بانکی در سانفرانسیسکو آغاز کرد و بعدا رو به بازار سهام آورد و بعد توانست شرکت مدیریت مالی خودش را تاسیس کند.
فرزندش شاید در سنین نوجوانی بیشتر به درختان و جنگلها علاقهمند بود اما در نهایت سر از همان مسیری درآورد که پدرش پیموده بود. کن در سنین کودکی و نوجوانی به تاریخ و جنگلداری علاقهمند بود و به دانشگاه ایالتی هامبولد رفت تا در حوزه درختان سرخچوب (از تیره سرویان) تحصیل کند. او عاقبت در سال 1972 با مدرک اقتصاد فارغالتحصیل شد.
فیشر شرکت مشاوره سرمایهگذاریاش را در سال 1979 تاسیس کرد و مانند پدرش وارد حوزه انتشار کتابهای حوزه سرمایهگذاری هم شد. کتاب «سهامهای فوقالعاده» در سال 1984 منتشر شد، کتابی که به بحث تحلیل سرمایهگذاری میپردازد. شرکت سرمایهگذاری فیشر به بیش از 35 هزار نفر و 150 موسسه مشاوره میدهد. در طول سالهای گذشته این شرکت تبدیل به یکی از بزرگترین نهادهای مستقل دنیا در حوزه مدیریت مالی شده است و شعبات شرکتش در امریکا، بریتانیا و اروپا مشغول فعالیت هستند. فیشر نویسنده 11 کتاب است و 6 اثر او جزو کتابهای پرفروش در امریکا شدهاند. یکی از مشهورترین کتابهای او با نام «تنها سه پرسشی که اهمیت دارند» در پایان بخش کارآفرین معرفی شده است.
موفقیت فیشر در حوزه بورس، سرمایهگذاری و مدیریت مالی سبب شده که او به عنوان مشاور و نویسنده کتابهای این حوزه بسیار شناختهشده باشد. او در مصاحبههای تلویزیونی و مطبوعاتی بسیاری حاضر شده. آنچه در ادامه میآید برداشت و ترجمه خلاصهای از دو مصاحبه او با نشریه فوربز و Inc. است. او از دهه 80 از ستوننویسان ثابت نشریه فوربز است.
در خلاصه این گفتوگوها میتوان بخشی از نظرات او را در مورد شیوه سرمایهگذاری، مدیریت و نگاه به ثروت دریافت؛ کسی که معتقد است: «بیشتر آدمها با روی هم انباشتن پول ثروتمند نمیشوند. ثروت هنگفت معمولا با دنبال کردن رویاهایی که برایش شور و اشتیاق دارند به دست میآید. حالا ممکن است این اشتیاق راهاندازی یک کسبوکار باشد یا تبدیل شدن به یک ستاره موسیقی راک یا هنرپیشگی. اغلب میلیاردرها در راه هدفشان گام برداشتهاند و همچنان از همان هدف انگیزه میگیرند.»
ایدههای شما چگونه شکل میگیرند؟ رصد چه عواملی در تصمیم شما برای سرمایهگذاری اهمیت دارند؟
شیوه مدیریت ما از بالا به پایین است و معنایش این است که ما کار را از پیشبینی در ردههای بالای اقتصادی، سیاسی و رویکرد بازار شروع میکنیم. اینها عوامل تاثیرگذار اولیه بر روی سود کوتاهمدت هستند. عوامل تاثیرگذار اقتصادی هم شامل پارامترهایی مانند منحنی فروش، رشد تولید ناخالص ملی، رشد نقدینگی یا تورم است. در قلمروی سیاست مالیات، حقوق مالکیت، اصلاحات ساختاری، سیاست تجاری و سایر عواملی از این دست بیشترین احتمال را بر تاثیرگذاری روی شرکتها و کسبوکارهای مقیم در هر جغرافیا دارند.
رویکرد بازار را هم میتوان با معیارهایی مانند عملکرد صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، ارزیابیها، پوشش رسانهای، اعتماد مصرفکننده و یا پیشبینیهای سرمایهگذاران حرفهای سنجید. علاه بر اینها ما عمق درک مثبت یا منفی سرمایهگذاران از محرکهای اقتصادی و سیاسی را در نظر میگیریم.
ممکن است روند سرمایهگذاری و فلسفهتان را برای فروش توضیح دهید؟
محرکها و عواملی که در جواب سوال قبل توضیح دادم بر روی بخشها و کشورها تاثیرات مختلفی میگذارند. ما تاثیر احتمالی بر روی هر بخش و هر کشور را در طول 12 تا 18 ماه آینده میسنجیم و بعد بار سرمایهگذاریمان را کم یا زیاد میکنیم. از این نقطه به بعد با توجه به وزن سرمایهمان در هر بخش یا هر کشور به دنبال شرکتهایی میگردیم که بهترین معرف برای آنچه مورد علاقه ماست به شمار میروند و از چندین راه آنها را تحت نظر میگیریم. اول تعیین میزان نقدینگی و بدهیهای آنها است، راه دیگر ارزیابی و تعیین مبلغ سرمایه است. سوم اینکه به دنبال پایههای اساسی این شرکتها میگردیم از جمله موارد استراتژیک مانند ساختار هزینه، تکنولوژی برتر یا قدرت برند، ریسکهای عملیاتی، خطرات محیط زیستی و…
ما زمانی دست به فروش یک سهام میزنیم که دیگر معرف قابل قبولی برای سیستمی که تعریف کردهایم نباشد یا برعکس، به چنان موفقیت و شهرتی رسیده باشد که از آنچه ما به دنبالش هستیم بالاتر رفته باشد. در مواردی هم همانطور که گفتم اگر تصمیم بگیریم وزن حضورمان را در یک بخش یا کشور کاهش دهیم، دست به فروش هلدینگها و شرکتهایی میزنیم که کمترین ارتباط را با ویژگیهای مد نظر ما داشته باشند.
بهترین شیوه برای سنجش کیفیت مدیریت چیست؟
کتاب پدرم با نام «سهام مشترک و سود نامشترک» که در سال 1958 پرفروشترین شد، راهنماییهای بسیاری برای این سوال دارد و من توصیه میکنم علاقهمندان این کتاب را بخوانند. یکی از سوالات محبوب او در این کتاب این است که از خود بپرسیم: «چهکاری داریم انجام میدهیم که رقبایمان هنوز سراغش نرفتهاند؟» با اینکه من تفاوتهای بسیاری با پدرم دارم، ارزیابی یک شرکت از دیدگاه نوآوری همچنان به نظرم یکی از بهترین راهها برای درک احتمال موفقیت بلندمدت آن است.
شما قبل از استخدام مدیران با آنها مصاحبه میکنید؟ دنبال چه ویژگیهایی میگردید؟
نه. در دوره رسانههای جدید، هر مدیر ارشد اگر حتی به خوبی نیمی از آنچه ادعا میکند باشد قاعدتا این توانایی را هم دارد که مصاحبهکننده را به نتایجی که خودش میخواهد برساند. اطلاعات حالا خیلی ساده به دست میآیند، قبلا لازم بود که ویژگیها و اطلاعات افراد را از طریق روابطی که با آنها و دیگران دارید به دست آورید اما در این زمانه هرچه را لازم باشد بدانید به راحتی میتوانید به صورت آنلاین پیدا کنید.
اصلیترین دلیل خلق ثروت چیست؟
بیشتر آدمها با روی هم انباشتن پول ثروتمند نمیشوند. ثروت هنگفت معمولا با دنبال کردن رویاهایی که برایش شور و اشتیاق دارند به دست میآید. حالا ممکن است این اشتیاق راهاندازی یک کسبوکار باشد یا تبدیل شدن به یک ستاره موسیقی راک یا هنرپیشگی. اغلب میلیاردرها در راه هدفشان گام برداشتهاند و همچنان از همان هدف انگیزه میگیرند. آنها میدانند که اگر به دنبال علاقهتان بروید، پول خودش به سویتان میآید. پس از ثروتمند شدن، از جایی به بعد دیگر کار بیشتری که بخواهید انجام دهید و هنوز قادر به انجامش نباشید به ذهنتان نمیرسد. از اینجا به بعد موضوع زمان بیشتر مطرح میشود، زمانی که باعث میشود از زندگی لذت ببرید.
پول البته ذهن شما را رها میکند. با تمام دردسرهایی که ثروت در پی دارد، میتوانید قدرت فکر و تخیلتان را بالاتر ببرید. میتوانید خلاقیت بیشتری به خرج دهید چون محدودیتی که سایر آدمها دارند شامل حال شما نمیشود. چرا؟ چون میتوانید. بعد میتوانید به این سوالها فکر کنید: اگر بخشی از ثروتم را اهدا کنم این مشکل حل میشود؟ اگر سعی کنم می توانم فلان چیز را (هر چیزی که فکرش را بکنید) خلق کنم؟ چه میشود اگر دست به کاری غیرقابل تصور بزنم؟ (چون اگر بخواهید در عرصههای زیادی میتوانید وارد شوید.) البته در واقعیت به دنبال پاسخ بسیاری از این پرسشها نمیروید اما اینها سوالاتی است که مرتب در ذهنتان تکرار میشود چون از یک نقطه به بعد تنها محدودیتی که ممکن است پیش رو داشته باشید، خودتان هستید.
بسیاری از کارآفرینانی که به دیگران در مورد خلاقیت و رسیدن به هدف توصیه میکنند در مورد نسلهای بعدی خود این نگرانی را دارند که صرفا تبدیل به مصرفکننده شوند. این نگرانی چقدر موضوعیت دارد؟
فرزندان ثروتمندان خودساخته پیش از اینکه والدینشان به ثروت برسند و با همان ارزش هایی که آموختهاند رشد میکنند و این ارزشها در آنها نهادینه میشود. پس ثروت آثار منفی بر روی این ارزشها نمیگذارد اما نوههایتان در محیطی رشد میکنند که هیچ نشانی از زندگی شما پیش از رسیدن به ثروت در آن نیست. برای این نسل راه سادهتر این است که این ثروت را محض سرگرمی و خوشگذرانی صرف کنند تا رسیدن به آن اهداف و شور و اشتیاقی که قبلا به آن اشاره کردم.
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان