شرکتهای بزرگ با اتخاذ استراتژی «یکپارچگی بدون کد» فکرکردن شبیه استارتاپهای ساختارشکن را شروع کردهاند.
شرکتهای بزرگ کُند و بوروکراتیک هستند؛ درحالیکه استارتاپها فرز و چابک هستند. این یک اصل متداول است. عقیدهی عمومی در اکثر موارد حقیقت دارد و توضیح میدهد چگونه استارتاپهایی مانند تسلا رشد کردند تا صنایع زیرسلطهی چند شرکت خودروسازی پیشرو را دگرگون کنند. شرکتهای بزرگ انعطافپذیری لازم برای این تغییر و جهش مانند استارتاپها را ندارند.
بهنظر میرسد این چشمانداز درحالتغییر باشد؛ هرچند بهآرامی و به سبک شرکتهای بزرگ. بهعنوان مثال، کیمبرلی کلارک، بهطور مرتب «جلسات سریع با متخصصان» را سازماندهی میکند که در آن صاحبان اندیشه تیمهای کسبوکار را برای تفکر به سبک استارتاپها تهییج کند. همچنین، Whirlpool میزبان منتورهایی است که با تیمهای کسبوکار همکاری میکنند تا ذهنیت نوآوری را پرورش دهند و با دیدگاههای پذیرفتهشدهی بازار رقابت کنند.
اهداف این فعالیتها واضح است: جلوگیری از دچارشدن سازمانهای بزرگ و موفق به سرنوشت کداک.
بیشازحد بزرگ برای تغییر
هزینهی فرصت اغلب برای رهبران شرکتها بسیار زیاد است. چرا وقتی شرکتهای بزرگ که از محصولی موفق و مطمئن سودآوری میلیونی میکنند باید رؤیای استارتاپ را دنبال کنند؟
سرعت سازمانهای بزرگ با بوروکراسی خودساخته کم میشود. آنها معمولا میلیونها دلار برای پیگیری هدف تجاری صرف میکنند. پس از آن، تغییر مسیر تصمیمی میلیوندلاری است در جهتی دیگر. رهبران نمیتوانند این حرکات را بهیکباره انجام دهند. نوآوری، شرکتهای بزرگ را ملزم میکند تا محصولات جدید را با سیستمها و فرایندهای قدیمی ادغام و یکپارچه کنند (ازجمله فناوریهای پشتیبانیکننده از آنها). تغییرجهت نیازمند صرف پول و زمان است و در سازمان بزرگ درمقایسهبا نوآوریهای استارتاپی، سرمایهگذاریهای کلانتری را با رشدنمایی طلب میکند.
رویکردی جدید
اخیرا، تعدادی از شرکتها اتخاذ استراتژیهای یکپارچهسازی «کد صفر» یا «بدون کد» را شروع کردهاند. این استراتژی، تمرکز نوآوری در سازمانها را از تیمهای فناوری (Back-end) به عملیات پیشین تیمهای کسبوکار (Front-end) تغییر میدهد.
گارتنر، مؤسسهی پژوهشی پیشرو، اصطلاحی برای این روند ابداع کرده است: یکپارچگی شهروندان. در این مدل، یکپارچهسازهای شهروندان سیستمهای Self-Service را برای نوآوری بهکار میگیرند (بدون نیاز به تکیه بر تیمهای فناوری برای انجام این کار برای آنها). این راهکار در دنیای واقعی چگونه بهنظر میرسد؟ اوبر و میلیونها مشتری آن، نمونهای جامع را ارائه میدهند. مدیر بازاریابی در Uber ممکن است به دانستن این موضوع علاقهمند باشد که شرکت میتواند تعداد درخواستها را با ارسال کوپن درست قبل از آمادهشدن مشتری برای سفر افزایش دهد؟ بازاریابان معمولا این ایدهها را نزد توسعهدهندگان میبرند؛ کسانی که پس از آن، زیرساخت لازم برای اجرای کمپین را ایجاد میکنند.
«یکپارچگی بدون کد» چرخه را متوقف یا کوتاه میکند. بازاریاب Uber بهجای این کار میتواند فهرست مشتریان را بررسی و فهرستی از تمام مشتریانی تهیه کند که در چند روز گذشته از ساعت هجده تا نوزده درخواست خودرو دادهاند. سپس، بازاریاب میتواند کمپینی آزمایشی با استفاده از دکمههای اعلان Uber برای پیشنهاد کوپن راهاندازی کند. مجموعه دادههای سلفسرویس و فناوری میتواند مدت زمان این کار را از چندین روز به چند دقیقه کاهش دهد.
صرفهجویی میلیونی
«یکپارچهسازی بدون کد» هزینهها را نیز کاهش میدهد و بهطور مؤثری به سازمان اجازه میدهد بر محدودیتهای اندازهی بزرگش غلبه و از وقفه جلوگیری کند. لازم نیست عملیات کسبوکار معطل IT بماند. این کار زمان تیمهای فناوری را بهمنظور تمرکز بر وظایف بسیار کارآمد و استراتژیک آزاد میکند. مدیریت خطاها و استثناها میتواند برای اولویتبندی زمان و منابع IT بهطور خودکار درآید.
وقتی همهی اینها بههم میپیوندند، مشتریان و همکاران از تجربهی ارائهی خدمات برتر سود میبرند. این درنهایت سودآوری شرکت را تحتتأثیر قرار میدهد و به میلیونها دلار صرفهجویی منجر میشود.
استارتاپهای Zapier و IFTTT سرویسهای محبوب «یکپارچگی بدون کد» در میان کسبوکارهای دارای مصرفکنندهی نهایی هستند. Adeptia و دیگران ابزارهای مشابهی در مقیاس بزرگتر برای سازمانهای بزرگ ارائه میدهند. برخی از شرکتهای بزرگ به بهترین نحو از این ابزار یکپارچگی سلفسرویس استفاده میکنند تا سیستمهای داخلی را با سرویسهای شخص ثالث مانند SAP و Salesforce متصل کنند.
ریسک و ارزش زیاد، هزینههای بیشتر
اکثر سازمانهای بزرگ هنوز بهدلایلی روشهای سنّتی IT را برای پروژهها و نوآوریهایی با ارزش و ریسک بالا ترجیح میدهند. این پروژهها از بودجههای سخاوتمندانه برای اختصاص منابع و بازاریابی بهره میبرند. رهبران ممکن است هدایت منابع مالی بهسمت جایگزینی بوت استرپ مانند «یکپارچهسازی بدون کد» را غیرضروری بدانند.
این روش نگرشی محدود به استراتژیهای کسبوکار است. استارتاپها درحالساختارشکنی هر حوزهای از اقتصاد هستند. زمان زیادی طول نمیکشد تا سازمانهای بزرگ به این درک برسند که پول و منابع، آنها را بیشازاین پیش نخواهد برد. چابکی و عمل در این مسابقه حرف اول را میزند. راهبردی میتواند تفاوت ایجاد کند که به کسبوکار در کاهش زمان و هزینه کمک کند.
مجله خبری ایکسب، بازتاب اخبار و گزارشهای صنعت و اقتصاد ایران و جهان